گفتوگو با شبنم آذر
به نظر میرسد ویژگی تعریف پذیربودن در شعر امروز ایران، دست کم، با شکل و اندازه هایی مانند شعر کلاسیک،حضورندارد؛ با این وجود شعر امروز می تواند به تعداد شاعران، و مخاطبانی که تحولات ساختار و محتوای شعر را در بازه های زمانی گوناگون دنبال کرده اند، تعریف داشته باشد.
شما چه تعریفی از شعر امروز ایران دارید و حضور چه عناصر و مؤلفه هایی را برای شعر نامیدن یک متن مهم می دانید؟
میتوانیم ابتدا کمی بر دلایل تعریفپذیری شعر کلاسیک و تعریفناپذیری شعر امروز صحبت کنیم. طبعاً اقتضای جهان کلاسیک، شعر کلاسیک است؛ جهانی نظاممند که بر اصول و قواعد سختگیرانه خودش در همهی حوزهها استوا ...
بهترین نوشته ام به نام وودی آلن در تلگرام میچرخد!
- دوسم داری؟
- چی ؟
- هیچی، این رو خوب می دونم که هیچ وقت نباید یه سوال رو واسه کسی تکرار کرد، مگه وقتی که مطمئن باشی طرف گوش هاش سنگینه، چون در غیر این صورت داره به این فکر می کنه چه خزعبلاتی تحویلت بده، اگه می خواست راستش رو بگه قطعا همون اول می گفت!
* قهوه سرد آقای نویسنده
سرویس کافه هنر روزپلاس : اگر اهل شبکه های اجتماعی باشید و کمی علاقه مند به هنر و ادبیات حتما نام روزبه معین را شنیده اید و یا حداقل نوشته های اورا خوانده اید ، نوشته هایی که به عنوان بخشی از کتاب ، قهوه سرد آقای نویسنده ، آنتارکتیکا 89 درجه جنوبی ، وقتی که باران پیانو مینوازد و ... در فضای مجاز ...
گفتوگو با محمد قائد
مقدمه نسبتا جامعی که بر ترجمه «بچه رزمری» نوشتهاید، بهرسم بیشتر نوشتههایتان با طرح یک مسئله آغاز میشود، اینکه «اثر کلاسیک را کمتر میخوانند و بیشتر درباره آن حرف میزنند». بعد مخاطب را ارجاع میدهید به آثار #افلاطون و #ابنسینا و #نیوتن و به «جنگ و صلحِ» #تولستوی یا حتی رمان پرحجم و ماندگار «بینوایان» و مینویسید «جماعت کتابخوان وقتی هم به اثر کلاسیک توجه میکنند حوصله متن طولانی و قدیمی را ندارند و یکیدو ساعت تماشا را ترجیح میدهند.» همینجا دو پرسش به ذهن میآید: اینکه نخواندنِ متنهای طولانی کلاسیک خاصِ ما و دوران ما است یا سابقه بیشتر دارد؟ فکر نمیکنید تصویر یا ...
گفتوگو با آیدا مرادیآهنی
«پونز روی دم گربه» اولین کارتان بود. بسیاری درباره آن نوشتند. پس از آن بود که به نظر میآید نویسندگی را بهطور جدی دنبال کردید؟
چون دوست دارم فکر کنم همهچیز ممکن است؛ چون زمانی مثل خیلیها این اطمینان سادهدلانه را داشتم که هر کاری را که بخواهم میتوانم انجام بدهم؛ حتی کارهایی که به دیگران بستگی دارد. زندگی این امکان را به ما نمیدهد. نوشتن اما ما را در معرض آن اطمینان قرار میدهد و بعد آرامآرام در گوشمان میگوید که به زندگی نگاه کنیم. ممکنشدن یعنی نوشتن اینکه زندگی ممکنشدن خیلی چیزها را از ما دریغ میکند.
چه موانعی برای کسانی که نویسندگی را شغل تماموقت خود می ...
گفتوگو با ابوتراب خسروی
نویسندگان و خوانندگان حرفهای، شما را نخستینبار با مجموعهداستان «هاویه» شناختند. این شروع حرفهای یا شروع بالاتر از سطحِ استاندارد، حاصل نگاه نسل شما به داستان بود یا سختگیری منتقدانی مثل هوشنگ گلشیری كه داستانِ آن زمان از زیر ذرهبینشان قسر درنمیرفت؟
در دوره دبیرستان شاگرد كلاس گلشیری بودم، یكی-دو سال بعدش فیالواقع دیگر ندیدمش. البته از طریق خواندن آثارش خودم را شاگردش میدانستم. البته قبلتر از اینكه در دبیرستان با ایشان آشنا شوم و مورد تشویق ایشان قرار بگیرم، در دوره ابتدایی از كلاس سوم ابتدایی شروع كرده بودم به پاورقیخواندن، اغلب پاورقیهای #ارونقی_كرمانی، #امی ...
گفتوگو با امیرحسن چهلتن
«تالار آیینه» و «مهرگیاه» که هردو اخیرا تجدید چاپ شده اند، کارهایی هستند که اگر اشتباه نکنم وقتی سال ها پیش برای اولین بار چاپ شدند، پشت سرهم درآمدند. یعنی اول «تالار آیینه» چاپ شد و بعد «مهرگیاه» …
بله پشت سر هم چاپ شدند، اما تاریخ انتشارشان هفت سالی با هم فاصله دارد. «تالار آیینه» سال ۶٩ مجوز گرفت و سال ٧٠ منتشر شد، ولی «مهرگیاه» خورد به دوره ای که آقای میرسلیم وزیر ارشاد بود، دوره ای که کتاب ها به سختی مجوز می گرفتند و من هیچ کتابی نتوانستم منتشر کنم. برای همین «مهرگیاه» ماند تا دوره اصلاحات و بالاخره در سال ٧٧ منتشر شد.
از طرفی این هردو کتاب، رمان هایی بودند که ف ...