گفتگو با محمود دولت آبادی
کدام عوامل عینی و ذهنی، شما را به سمتِ هنر به طور عام و ادبیات بهطور خاص کشاند؟
من از ابتدا ذهنم مجذوبِ زبان بود. به خصوص زبان داستان، یا قصه و افسانه، یا حتا منظومههای محلی که به هر حال قصهها را روایت میکردند. این گرایش به مقولهی زبان و روایت البته هیچ گاه ناگهانی نبود، بلکه از دوران کودکی آغاز شده بود و رشد کرد. از این رو میتوانم بگویم من انگار درهنر و ادبیات متولد شدهام. یادم میآید سعی میکردم با ذهن کودکانهام شعر بسازم واین اشعار ابتدایی را گاه مدتها با خودم زمزمه میکردم و میخواندم. الان که به آن زمانها برمیگردم، گاه فکر میکنم گرایشم به اد ...
گفتگو با اومبرتو اکو
خسته؟ شما خسته شدهاید یا رماننویسی که در وجود شماست؟
کمی کسلم که مجبورم روزهایم را صرف توجیه رمانی بکنم که پنج سال پیش نوشتهام. آن هم در این موقعیت روانشناختی دشوار و تداوم این کار منجر به این خواهد شد که مرا اهلی و قابلقبول نشان بدهد.
پس شخصیت استاد دانشگاه در وجود شما چه میکند؟
من نقطهی تفاخر دیگری هم در وجودم سراغ دارم و آن، این است که هیچگاه فرصت تدریس و آموزش را از دست نمیدهم. چهار روز هفته را در دانشگاه بولونیا میگذرانم و اگر قرار بر این باشد که به پاریس یا نیویورک مسافرت کنم از آن سه روز باقی مانده استفاده میکنم.
شما استاد نشانهشناسی هستید و ...
گفتگو با علی میرمیرانی
بالاخره نقاب زورو رسماً افتاد؛ نقابی که میدانم حفظ کردنش خیلی برایتان مهم بود. ناراحتید؟
اصلاً خوشحال نیستم چون حدود دو دهه تلاش کردم که از آن صیانت کنم. شوربختانه فضای مجازی تمام تلاشهای من را نابود کرد. من خبرهای خودم را در فضای مجازی پیگری نمیکنم. روزی دوستی گفت: اینقدر که زور میزنی ابراهیم رها را حفظ کنی، به فضای مجازی سَری بزن و ابراهیم رها را سرچ کن، ببین چه اتفاقی میافتد. رفتم و در گوگل «ابراهیم رها» را سرچ کردم. دیدم همان اول اسم علی میرمیرانی و عکسش میآید. دیدم در این گوری که سرش گریه میکنم، مردهای نیست.
ابراهیم رها تیراژ کتابهایش بیشتر از کتابها ...
گفتگو با ایتالو کالوینو
جایگاه هذیانگویی، اگر معتقد به چنین چیزی باشیم، در آثار شما چیست؟
فرض کنید جواب بدهم، من یک آدم منطقی هستم. هر چیزی که مینویسم یا میگویم، هر چیزی، منطقی، واضح و عقلانی است. آنوقت شما دربارهی من چه فکری میکنید؟ میگویید کاملاً کور است، یکجور پارانویا دارد. اما اگر جور دیگری بخواهم جواب بدهم میگویم البته، من آدم واقعاً هذیانگویی هستم. همیشه در حالتی شبیه خلسه مینویسم. اصلاً نمیفهمم این چیزهای دیوانهوار را چهطور مینویسم. ممکن است فکر کنید نوشتههایم را از جای دیگری میآورم و دارم نقش یک آدم دروغین را بازی میکنم. شاید سؤالی که باید اول میپرسیدید این بود که: ...
گفتگو با آنا گاوالدا
چه زمانهای خاصی را به نوشتن اختصاص میدهید؟ چه وسیلهای را برای نوشتن ترجیح میدهید؟
وقتیکه بچههایم هنوز کوچک بودند و بیرون کار میکردم، شبها یا هنگام خواب نیمروز مینوشتم؛ بنابراین، هیچوقت آنقدر فرصت نداشتم که از مواجهشدن با صفحه سفید وحشت کنم. اداواطوار بلد نبودم، میدانستم که وقت زیادی ندارم؛ بنابراین، مینشستم و داستانهایی که در سرم میگذشت، در باقی روز مینوشتم؛ اما این روزها وقت بیشتری دارم و صبحها هنگامیکه بچهها مدرسه هستند، مینویسم. قابلمقایسه نیست؛ صبحها خیلی بهتر کار میکنم. مغز «تازه» است، روح استراحت کرده، کلمات بهآسانی در دسترس هستند. شبها ن ...
گفتگو با آنتونی دوئر
معمولاً چه کتابهایی روی میز کنار تختت داری؟
رمان «کمپانی زمینخواران» نوشته جنی آفیل (نویسنده آمریکایی، ۱۹۶۸)، «نام من سرخ» از اورهان پاموک و «تاریخ کوتاه بشریت» نوشته یووال نوح حراری (استاد تاریخ و نویسنده، ۱۹۷۶). برای شناخت تواناییها در نوشتن داستان، کسی که نتواند تبحرات نویسنده را تشخیص بدهد کارش کمی سخت میشود.
رماننویسی که همیشه موردعلاقه شما بوده، چه کسی است؟
شاید وینفرد گئورک سبالد (نویسنده آلمانی، ۱۹۴۴-۲۰۰۲) یا ویرجینیا وولف یا هرمان ملویل. شاید نشود نویسندگان بزرگ را رتبهبندی کرد یا حداقل من نمیتوانم این کار را بکنم. یک روزهایی حتی به نوشتههای خودت ...