گفتگو با فردریک بکمن
وقتی از من پرسیده میشود از کی نوشتن را شروع کردید، پاسخم این است: «از وقتی پسربچه بودم، نوشتن را شروع کردم. نوشتن برای من راهی برای ارتباط برقرار کردن با احساسات بود. بعضیها برای بیان احساسات خود از ورزش یا موسیقی استفاده میکنند. من هم داستانها را یافتم و بهوسیله آن، هویتم را جستوجو کردم. یک دلیل برای آن مطمئناً این بود که من خیلی زود – چهار یا پنج سالم بود- خواندن را یاد گرفتم. جالب اینکه مادرم معلم بود. وقتیکه مدرسه رفتم کتابهای بسیاری ازجمله کتابهای بزرگسالان را خوانده بودم، در هشتسالگی کتاب «ارباب حلقهها» ی تالکین را خوانده بودم.»
اگر بپرسید آیا از همان ...
گفتگو با الیف شافاک
چه شد که تصمیم گرفتید این رمان را بنویسید؟
سالها پیش از اینکه تصمیم بگیرم این داستان را بنویسم، در ذهنم چیزی بود که نمیشد بدون نوشتن آن را بیان کرد. شاید خیلی چیزها الهامبخشم بودند اما بیشتر از همه دنیای اطرافم و زندگی زنان مسلمان باعث شد ایده نوشتن این کتاب ایجاد شود. متاسفانه در کشورهایی مانند ترکیه صدای زنان شنیده نمیشود و من میخواستم این صدا را به گوش مردم جهان برسانم. در کل میخواستم کتابی بنویسم که زنان نقش محوری در آن داشته باشند.
کمی درباره شخصیتهای اصلی داستان بگویید؟
اول فکر میکردم این سه دختر قهرمان، دارای شخصیتهای متفاوتی هستند. اما بعد سعی کرد ...
گفتگو با سوتلانا الکسیویچ
سوتلانا الکسیویچ، ممنون که گفتگو با ما را پذیرفتید. دریافت جایزه نوبل ادبیات چه تغییری در زندگی شما ایجاد کرده است؟
هنوز زمان زیادی نگذشته و هنوز به این وضع عادت نکردهام. تغییرات زیادی در ریتم زندگیام رخ داده است، بسیار سفر میروم و آدمهای زیادی را هم ملاقات میکنم.
اما آیا متوجه تغییری در موقعیت و جایگاهتان در جامعه نشدهاید؟
موقعیتم تغییری نکرده است، همان هست که بود؛ اما خب، بهعنوانمثال، وقتی در اولین کنفرانس خبری [بعد از دریافت جایزه نوبل ادبیات] نظرم را درباره اوکراین پرسیدند، گفتم که از نظر من، روسیه اوکراین را اشغال کرده است و ولادیمیر پوتین هم جنگ داخل ...
گفتگو با سال بلو
یکی از کتابهای مشهورتان «هرتزوگ» که شاید بتوان گفت شاهکارتان است، با این جمله شروع میشود: «اشکالی ندارد اگر عقلم را از دست دادهام.» درست است بگوییم شما عقلتان را از دست دادهاید؟ یا اصلاً تابهحال عقلتان را از دست دادهاید؟
نه. موقعیتی که آدم به آن میگوید عقل از دست دادهام، در حقیقت خیلی جدی نیست. چون همه عقلشان را از دست دادهاند. (میخندد.) بهعبارتدیگر، سعی داری رفتاری معقول داشته باشی و نمیدانی بقیه هم سعی دارند همینطور رفتار کنند.
چرا اغلب شخصیتهای داستانهای شما مثلاً «هرتزوگ»، دیوانه، آشفته و بهنوعی شکستخوردههایی هستند که حتی لایههای نادیده گرفت ...
گفتگو با ساموئل بکت
آیا میتوان گفت انسان حیوانی است که انتظار میکشد؟
بکت عمیقاً به فکر فرورفت، پکی به سیگار برگ خود زد و پاسخ داد: «درواقع آنچه را که میخواهد انتظار میکشد! هنگامیکه در انتظار گودو را مینوشتم از خود نپرسیدم که در انتظار چه چیزی هستم.» آنگاه اضافه کرد: «انسان همواره چشمبهراه است. انتظار یکی از ویژگیهای اوست.» وقتیکه مسئلهی انتظار مطرح میشد چهرهی بکت درهمکشیده میشد، پیدا بود که از این سؤالات خوشش نمیآید. او مضطرب و پریشانخاطر به نظر میرسید و بیوقفه به سیگارش پک میزد. در طول مدت گفتگو سه سیگار برگ دود کرد. او گاهی آنقدر حواسپرت به نظر میرسید که حتی به سیگ ...
گفتگو با ژان پل سارتر و سیمون دوبوار
ابتدا دو نقلقول از شما میآورم، سیمون. شما نوشتهاید: «مهمترین اثر من زندگی من است» و «برجستهترین خاطره زندگی من برخورد با سارتر است». شما اینک چهل سال است که تشکیل زوجی را دادهاید اما درعینحال سعی کردهاید به معنی و مفهوم زوج با تردید نگاه کنید و آنطور که دیگران زندگی میکنند، نکنید و به چیزهایی مانند تملک، حسادت، وفاداری و یک همسری (Monogamie) بیاعتنا باشید.
بسیاری از مردم شما را به سبب نحوه زندگیتان موردانتقاد قرار میدهند اما بسیاری دیگر میکوشند تا از شما تقلید کنند. خواسته یا ناخواسته، بههرحال شما بهصورت یک ایدهآل درآمدهاید، سرمشقی برای بسیاری از زوجها ...