گفتگو با کورت ونه گات
ممکن است دلایلی که شما را به زندگی خلاقانه، چه در نقش نویسنده و چه در نقش یک هنرمند، جذب کرده است برای ما توضیح دهید؟
من همهی عمرم نقاشی میکشیدم، فقط برای لذت بردن، بدون اینکه بخواهم تظاهر کنم یا هر چیز دیگری. انجام این کار رضایتبخش است و من آن را به هرکسی پیشنهاد میکنم. همیشه به مردم گفتهام که برای تمرین هنر، اهمیتی ندارد تا چه اندازه حرفهای آن را انجام میدهید، زیرا بعدها که ناخودآگاه حرفهایتر خواهید شد، این تجربه روح شما را رشد میدهد. این تجربه میتواند خواندن آوازی، رقصیدن، نوشتن، کشیدن طرحی و یا نواختن قطعهای موسیقی باشد. یک مسئله که باعث میشود من از انج ...
گفتگو با گابریل گارسیا مارکز
آیا امروز داستان به خصوصی وجود دارد که بخواهید آن را بنویسید؟
فراوان. درواقع چندتایی هم نوشتهام. من در مورد پرتغال، کوبا، آنگولا و ویتنام نوشتهام. خیلی دوست دارم در مورد لهستان بنویسم. فکر میکنم اگر بتوانم آنچه را که اکنون در آنجا اتفاق میافتد، بهطور دقیق توصیف کنم، داستان بسیار مهمی خواهد شد؛ اما هوای لهستان الآن خیلی سرد است؛ و من روزنامهنگار راحتطلبی هستم.
آیا فکر میکنید کارهایی باشد که رمان بتواند انجام دهد، ولی روزنامهنگاری نتواند؟
خیر. فکر نمیکنم هیچ تفاوتی بین این دو وجود داشته باشد. منابع و مواد یکسان است، مدارک و زبان هم یکسان است. یادداشتهای س ...
گفتگو با کازوئو ایشی گورو
سلام آقای اسمیت. حال شما چطوره؟
خیلی ممنون. تبریک بابت جایزه نوبل.
بله بسیار متشکرم. متأسفم پشت خط موندید. با عرض پوزش اوضاع اینجا کاملاً آشفته است. ناگهان به عالمه خبرگزاری زنگ زدند و صف کشیدن پشت خط تماس.
میتوانم تصور کنم. پس باید روزتان به شکل غیرمنتظرهای تغییر کرده باشد. شما از کجا خبردار شدید؟
خب توی آشپزخونه نشسته بودم و برای دوستی ایمیل مینوشتم که تلفن زنگ خورد؛ و خبر اینجوری شروع شد که کاملاً قطعی نبود. ظاهراً افرادی بهعنوان نمایندگان ادبی خبر اعلان را بهصورت زنده دنبال میکردند. ظاهراً انتظارش را نداشتند. چون فقط منتظر بودند ببینند جایزهی نوبل ا ...
گفتگو با کارل گوستاو یونگ
چه شد پزشک شدید؟
در ابتدا یک تصمیم فرصتطلبانه بود. خودم دلم میخواست باستانشناس شوم. اما پول این کار را نداشتم. ستارهشناسی، مصر باستان و علوم جانوری را هم دوست داشتم. در ابتدای تحصیلم، در یک گروه آکادمیک علوم طبیعی عضو شدم. اما بعدا متوجه شدم که ادامهی این راه، من را به یک استاد دانشگاه تبدیل خواهد کرد. به نظرم نمیرسید که در این راه بتوانم از این مقطع فراتر روم. ما هیچ پولی نداشتیم و بعد دیدم این نتیجه (استاد دانشگاه شدن)، خواستههای من را برآورده نمیکند. من فقط به دنبال تدریس و آموزش دادن نبودم. پدربزرگم یک پزشک بود. من میدانستم که اگر وارد پزشکی بشوم، مطالعهی ...
گفتگو با کارلوس فوئنتس
کودکیتان چطور بود؟ با توجه به اینکه پسر دیپلماتی نامآشنا بودید.
مثل رتقوفتق کردن معاملهای بزرگ و همچنین چالشی بهمنظور توانایی وفقپذیری بود. وقتی پسر دیپلمات باشی، همیشه بهاجبار مدرسه، زبان، دوستان و محیط زندگیات تغییر میکند و به همین خاطر مجبور بودم زبانم را از اسپانیایی به انگلیسی، از انگلیسی به پرتغالی تغییر بدهم و باز به اسپانیایی برگردم؛ از اسپانیایی باز به انگلیسی. دوستان جدیدی هم پیدا میکردم– اما چالشبرانگیز بودند. منتها همین مسائل شخصیت آدم را شکل میدهد. از بابت کودکیام ناراحت نیستم، بهعکس ممنونش هم هستم.
کتابها، برنامههای رادیویی یا فیلمهایی ...
گفتگو با فیروزه جزایری دوما
خالد حسینی: چرا برای نوشتن خاطراتتان از طنز استفاده کردید؟
من اصلاً قصد نوشتن یک کتاب خندهدار را نداشتم. این کتاب همینجوری خودش آمد! قبل از آن که کتاب «خندهدار به فارسی» را بنویسم، یک روز از شوهرم پرسیدم که آیا تا حالا ماجرای رفتنم به یک اردوی تابستانی را برایش تعریف کردهام یا نه. او گفت نه؛ یعنی درواقع من این ماجرا را برای هیچکس تعریف نکرده بودم. من هم داستان را برایش تعریف کردم و او آنقدر خندید که از چشمانش اشک آمد. من هم پشت سر هم میگفتم: «این داستان خندهدار نیست؛ ناراحتکننده است.» و او هم مدام سرش را تکان میداد و میگفت: «این خندهدارترین داستانی است که من ...