گفتگو با خالد حسینی
لطفاً برایمان بگویید چه زبانهایی در افغانستان متداول است و شما با کدام یک از آنها بزرگ شدهاید؟
افغانستان دارای تنوع اقوام مختلف، قبایل، خرده قبایل، طایفهها و غیره است و هر منطقهای گویش و فرهنگ محلی منحصر به خود را دارد، بنابراین زبانهای محلی گوناگون و زیادی وجود دارد. یکی از دو زبان اصلی آن فارسی (دری) است که در ایران هم به همین زبان صحبت میکنند؛ البته ایرانیها آن را فارسی مینامند و در افغانستان به آن دری میگویند. گویش زبان دری اندکی متفاوت از فارسی است و به ریشه اصلی زبان فارسی نزدیک است و لهجه متفاوتی دارد؛ مانند انگلیسیزبانان تگزاس و شاید ایرلند که زبان مش ...
گفتگو با چارلز مایکل پالانیک
در مصاحبههای زیادی که انجام دادی بیشتر روی جنبههای نیهیلیستی رمانهایت تأکید شده، فکر نمیکنی این حساسیتها خستهکننده شده باشد؟
آره؛ تا حدودی خستهکننده است. بهویژه وقتیکه احساس میکنم یک رمان رمانتیک نوشتم و اینکه همیشه سعی کردم یک شخصیت تنها را به جامعه بازگردانم. بین اهمیت ندادن و پوچگرایی درباره یک موضوع تفاوت فاحشی وجود دارد، اینکه شخصیتهای داستانی من واکنشهای نرمالی از خود نشان نمیدهند و موردقبول هنجارهای جامعه نیستند به این معنی نیست که اهمیتی برایشان ندارد، فقط درامهای معمولی را قبول ندارند.
در مقدمه جدیدی که برای کتاب «باشگاه مشتزنی» نوشتی، اشا ...
گفتگو با جی. کی. رولینگ
آیا میتوانید درباره حرفه قبلی خودتان صحبت کنید؟ به این نتیجه رسیدهام که ممکن است برخی روزنههای کاملاً مخفی داشته باشید. شاید نتوانید بهطور خاص همهچیز را بیان کنید، اما ارائه یک تصویر کلی از خودتان هم میتواند مفید باشد.
من قبلاً یک مأمور لباس شخصی در شاخه تحقیقات ویژه پلیس بودم. پسازاین که ارتش را ترک کردم و در حال نوشتن نخستین رمانم بودم، وارد دنیای مأموران خصوصی شدم که عامل بیمیلی اولیهام برای عکس گرفتن، مصاحبه کردن یا شرکت کردن در نشستها بود؛ چون آنوقت شباهت بینظیر من با جیکیرولینگ موردتوجه قرار میگرفت.
یک دوست من که نظامی پیشین بود آماده بود تا پیش نا ...
گفتگو با چارلز بوکوفسکی
از ما خواستید «هنک» صدایتان کنیم؛ مگر اسمتان چارلز نیست؟
«هنک» مخفف هنری، اسم واقعی من است. چارلز نام میانی من است. مادر و پدرم همیشه من را اینطور صدا میزدند: «هننرییییی! شام آماده است!» من هم برای شام خوردن بیرون میآمدم و آنها قبل از اینکه غذا بخورم یا بعدازآن، من را بهقصد کشت کتک میزدند. والدینم آدمهای بدی بودند. به همین خاطر وقتی اولین بار تصمیم به نوشتن گرفتم، با خودم گفتم: باید از شر اسم هنری خلاص شوم؛ برایم بدشانسی میآورد؛ بنابراین اسم چارلز را انتخاب کردم. چارلز بوکوفسکی جالبتر به نظر میرسد. اگر هنری بوکوفسکی میماندم، هرگز به اینجا نمیرسیدم؛ هنوز داش ...
گفتگو با جولیان بارنز
جناب آقای بارنز، شما ازنظر نوع نگاه خیلی اروپایی هستید که این برای نویسندههای انگلیسی کمی غیرمعمول به نظر میرسد. درعینحال ازنظر فرم و زبان، به انگلیسی خالص پایبندید. همین امر بهعنوانمثال باعث شده که در فرانسه شما را به ذات، انگلیسی محض بدانند و بشناسند. شما خود را روی کدام نقطه از نقشه میبینید؟
فکر میکنم حق با شماست. در بریتانیا گاهی مرا به اروپایی بودن بیشازحد متهم میکنند. درعینحال همانگونه که گفتید فرانسویها نیز مرا بهتمامی انگلیسی میپندارند و نسبت مرا بیشتر به زادگاهم میدانند. شاید روزی مجبور شوم در مرز بخوابم!
سالها پیش سارتر، مقالهای نوشت به نام ...
گفتگو با جومپا لاهیری
برخی داستانها در کتاب نخست شما، «ترجمان دردها»، در هند و بقیه در آمریکا اتفاق افتاده است. داستان «همنام» نیز در آمریکا اتفاق میافتد. ممکن است کمی بیشتر درباره اهمیت مکان رخداد داستان در کارهایتان صحبت کنید؟
هنگامیکه بهطورجدی شروع به نوشتن داستان کردم، همیشه موضوعات کارهای اولیه من، به دلایلی در کلکته اتفاق میافتاد. کلکته شهری است که به دلیل دیدارهای متعدد من و خانوادهام از آنجا - که گاهی چند ماه طول میکشید - خوب میشناسیمش. این سفرها به شهری بزرگ، غیرمتعارف و جذاب که با «نیوانگلند» ی که در آن بزرگ شدم بسیار متفاوت است – آنچه را که باید از دین و مردم درک کنم، از ...