گفتگو با محمود طلوعی
در آغاز گفتگو لطفاً مختصری از شرححال خودتان را بیان کنید.
روز اول آبان سال ۱۳۰۹ در شهر میانه (آذربایجان شرقی) به دنیا آمدم. تحصیلات ابتدائی خود را در همان شهر تا سال پنجم دبستان انجام دادم. در سال ۱۳۱۹ با پدرومادرم از میانه به تهران آمدم. سال ششم دبستان در مدرسه فیروزکوهی و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون به انجام رساندم.
در سال ۱۳۲۷ در کنکور دانشکده پزشکی با رتبه بالا (نفر پانزدهم از سه هزار داوطلب) پذیرفته شدم ولی بیش از یک سال به تحصیل پزشکی ادامه ندادم. در سال ۱۳۲۸ در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ثبتنام کردم و در رشته ادبیات فرانسه لیسانسیه شدم. با یک وقف ...
گفتگو با محمدرضا صفدری
برای آغاز و به رسم معمول، کمی از خودتان بگویید.
من شاید در ایران یکی از بدشانسترین نویسندهها هستم! اولین داستانم در سال ۵۴ چاپ شد. بعد از این، زندهیاد احمد شاملو سه داستان از من چاپ کرد، که برایم باورکردنی نبود، زیرا اصلاً امیدی نداشتم که این آثار را داستان بدانند و داشتم میرفتم سراغ نمایشنامهنویسی. در سال ۶۰ «سیاسنبو» در نشر نوپای «سپیده» آماده چاپ بود که کاغذهایش در چاپخانه خمیر شد. در سال ۶۳ یا ۶۴ قرار بود در انتشارات «اسفار» به مدیریت محمدعلی سپانلو، چاپ شود که به عللی چاپ نشد. سرانجام در سال ۶۸ در نشر «شیوا» چاپ شد و بعد از آن هم تا چهارده سال اجازه چاپ نداشت؛ ...
گفتگو با بهرام صادقی
سرفراز: اولین سؤال اینکه کم کاری شما را چگونه تعبیر کنیم؟
صادقی: خوب! این سؤال را قبلاً هم کرده بودی.
سرفراز: سؤال من رسمی نبود، و جواب شما صریح.
صادقی: بسیار خوب، برخلاف آنچه نوشته بودید مسئلهی بیزاری از قلم، آنطور که عنوان شده بود نیست، من نمیدانم چرا انتظاری که از سایر وسائل تولیدی داریم، از شاعر و نویسنده هم داریم..
سرفراز: میگویید با دو سه اثر که از شاعر و نویسنده میبینیم، او را تمام شده فرض کنیم و به سراغ دیگری برویم؟
صادقی: نه، منظورم این نبود. اصولاً در زندگی هر انسانی، چه هنرمند و چه غیرهنرمند، دورههای خاموشی، تفکر و حتی بیزاری وجود دارد، اما ت ...
گفتگو با امیرحسن چهلتن
ضمن تبریک برای انتشار چند کتاب شما به زبان آلمانی، به نظر میرسد که فعالیت ادبی شما بیشتر رو به خارج دارد تا به داخل ایران.
چهلتن: بله، این وضعیت را متأسفانه شرایط به من تحمیل کرده است.
چرا متأسفانه؟
چون کارهای من ریشه در آب و خاک ایران دارند و من مایلم آنها اول در ایران به دست هموطنانم برسند.
اما نشر در خارج را انتخاب کردهاید؟
انتخابی در کار نبوده. من چهل و دو سال است در ایران با معضل بزرگی به نام سانسور مواجهم که یک بدشانسی است و از سوی دیگر آثارم از شانزده سال گذشته به این سو مورد توجه ناشران خارجی قرار گرفته که این یک خوششانسیست. از چهارده سال گذشته م ...
گفتگو با جنیفر ایگان
کمی راجع به روند شکلگیری «ملاقات با جوخه آدمکُش» و اینکه به چه مطالبی میپردازد صحبت کنید.
مسلماً، ابتدا گمان نمیکردم که در حال نوشتن یک کتاب هستم. برای من روایت معمولاً از یک زمان یا یک مکان آغاز میشود، نه چیزی بیش از این. همراه مادرم در اتاق بانوان در هتلی بودیم، من به پایین نگاه کردم و کیف پولی را دیدم. اول فکر کردم؛ حتماً کسی کیف را برخواهد داشت. این سرآغاز، به نظرم موضوع جالبی رسید؛ برای همین، از اینجا شروع به نوشتن کردم. بعد گمان کردم کار به پایان رسیده و وقت آن است که به کارهای شخصیام برگردم؛ اما هنوز در ذهنم راجع به کاراکتر اصلی تردید داشتم؛ شخصیتی که بعداً ...
گفتگو با جویس کارول اوتس
در مقدمه کتاب گفتید که این داستان پیش از این با عناوین مختلف و به عنوان داستان کوتاه در مجلات مختلف چاپ شده بود. حالا چه شد که خواستید این داستان را در قالب رمان بنویسید؟
مدتهای زیادی درباره زندگی دختری فکر میکردم که دارای خانواده افراطی و دارای تعصبات قومی است و به خاطر همین با مشکلات بسیاری روبروست. او مثل آنها نیست ولی دوست دارد با آنها زندگی کند. یک عالمه صحنه و اپیزود و یادداشت درباره این زندگی جمع کرده بودم و از سالها پیش همیشه میدانستم که داستان ویولت چگونه داستانی خواهد بود.
بسیاری از رمانهای شما داستان برخورد و کشمکشهای خانوادگی را روایت میکند. در ر ...