گفتوگو با ابراهیم دمشناس
خیلی خوشحالم که در حضور یکی از داستاننویسان موفق هستم. لطفاً برای مخاطبین این گفتوشنود، دربارهی سوابقِ ادبیِ خود، شرحی بفرمائید.
من در جنوبِ غربیِ ایران متولد شدم، در حومهی بندر نفتی ماهشهر، توی خانهای دوبلکس در آستانهی دههی پنجاه. پدرم کارگر بود و کشاورز و به عربی و عجمی آواز میخواند؛ البته بیشتر ترانههای فایز. از این شغل به آن شغل استخدام میشد. همان سالهای کودکی، دو نقلمکان را به یاد دارم. من با گوش سپردن به صدای او بود که با قدرتِ شعر آشنا شدم و با روایتی که میگوید و نمیگوید زبانِ منثور چیز دیگری میگوید. بهعنوان اولین فرزند خانواده، مخاطبِ گفتارِ منثو ...
گفتوگو با ابراهیم دمشناس
«آتشِ زَندان» رمانی است مفصل با طرحی گسترده؛ اما نخستین نکتهای که در این رمان به چشم میآید و توجه خواننده را به خود جلب میکند، زبان این رمان است؛ در این رمان بازیهای زبانی کارکرد ویژهای پیداکردهاند و گاه حتی ممکن است خواننده را دچار این تصور کنند که بیش از طرحِ داستان، به زبانِ آن فکر کردهاید. گویی این زبان است که ایدههای محوری داستان را شکل میدهد یا افشا میکند. آیا رمان در ذهن خود شما به همین صورت و با زبان شکل گرفت یا ابتدا طرح داستان را در نظر داشتید و بعد به زبان آن فکر کردید؟
در شکل سادهسازی رمان، البته که در آغاز طرح بوده، بعد زبان؛ اما خب این زبان است ...
گفتوگو با علیاشرف درویشیان
شاید تكراری باشد اما شما بیشتر و بهتر از هرکسی چهرهی زشت و كثیف فقر را به نمایش گذاشتهاید، آیا در مورد فقر غلو نکردهاید؟
نه بههیچوجه، چون این بچهها شاگردهای من بودند در گیلان غرب كه فقیر بودند، كه ناشتا سر كلاس غش میکردند، سالبهسال چیزی روی آتش نمیجوشید كه اینها بخورند، سالیانه گوشت نمیخوردند، هیچوقت. درست بوده و شاید هم من كم نوشتم، اگر حالا بود شاید بیشتر میتوانستم بگم آنجا چه بوده، هیچ غلوی نکردهام درست بوده؛ و بعد هم «آبشوران» كه خانوادهی خودم بودند، خودمان بودیم، من و برادرهام بودیم.
نویسندگان بزرگی مثل شما و آقای #دولت_آبادی بهنوعی داستانهای ...
گفتگو با مهدی اخوانثالث
از سال ۵۷ تاکنون، شعر فارسی یک دهه را پشت سر گذاشته است. این دهه که از پس دو دههی پربار شعر فارسی، یعنی دهه ۴۰ و ۵۰ آمده، به نظر برخی دوره رکود شعر فارسی است. ارزیابی شما از شعر فارسی در این دهه چیست و به نظر شما شعر ما در دههی ۶۰ چه حاصلی داشته است؟
من معتقدم که حاصلی نداشته است. حاصلش همین است که در مطبوعات میبینید. آرایش زیبا هست. صفحهبندی خوب هست و نظایر اینها؛ اما آنچه به دست مردم میرسد چیزی نیست که بتواند تأثیری داشته باشد. شعر در وهلهی اول باید بتواند ارتباط برقرار کند، با جامعه، با تاریخ، با مردم، با زمانه. سرشار باشد از مسائل زمانه؛ یعنی لبریز شده باشد م ...
گفتوگو با ایران خانم همسر اخوانثالث
ایران خانم اخوان در كتاب پشت دریچههای شهین حنانه در مصاحبهای گفته بود «در سوئد بود كه با جوانی به نام مهرداد آشنا شدیم و كار این آشنایی بالا گرفت طوری كه اخوان میگفت مثل پسرم او را دوست دارم، شاید هم بیشتر». مگر آشنایی شما با اخوان طی دو ماه و اندی چگونه شكل گرفت و چگونه پیش رفت كه اینهمه ماندگار شده است؟
من توسط #گلشیری با اخوان آشنا شدم. در سفری كه در آلمان و در شهر هانوور و هامبورگ داشتم با گلشیری كه به برلین آمده بود و پسازآن نیز برنامههای سخنرانی در این دو شهر داشت، همسفر بودم. در هامبورگ با #محمود_فلكی نیز دیداری داشتیم. درباره چهرههای ادبی شاخص ایران ه ...
گفتگو با کیومرث صابری
شما بهعنوان یک طنزنویس شاخص، در جامعه ما معروف هستید؛ اما چون دربارهی شخصیت واقعی شما کمتر صحبت شده است، شاید بد نباشد همانطور که در هر مصاحبهای معمول است، شرححال مختصری از شما به اطلاع خوانندگان برسد تو بهتراست این شرححال از زبان خودتان باشد.
به نام خدا، من «کیومرث صابر فومنی» هستم. در سال ۱۳۲۰ متولدشدهام. فوقلیسانس در رشتهی ادبیات تطبیقی دارم. بازنشسته آموزشوپرورشم.
طنزنویسی را از چه زمانی و چگونه شروع کردید؟
در سال ۱۳۴۰ که دانشجوی رشتهی علوم سیاسی در دانشگاه تهران بودم، پس از تظاهراتی خونین، دانشگاه تعطیل شد. من پس از دو سال معلمی، برای ادامهی تحصیل ...