گفتگو با کیومرث صابری 1380
مدت زمان مطالعه : 9 دقیقه
مصاحبه با کیومرث صابری دربارهی مجلهی گلآقا و دو کلمه حرف حساب و سیاست و جامعه
شما بهعنوان یک طنزنویس شاخص، در جامعه ما معروف هستید؛ اما چون دربارهی شخصیت واقعی شما کمتر صحبت شده است، شاید بد نباشد همانطور که در هر مصاحبهای معمول است، شرححال مختصری از شما به اطلاع خوانندگان برسد تو بهتراست این شرححال از زبان خودتان باشد.
به نام خدا، من «کیومرث صابر فومنی» هستم. در سال ۱۳۲۰ متولدشدهام. فوقلیسانس در رشتهی ادبیات تطبیقی دارم. بازنشسته آموزشوپرورشم.
طنزنویسی را از چه زمانی و چگونه شروع کردید؟
در سال ۱۳۴۰ که دانشجوی رشتهی علوم سیاسی در دانشگاه تهران بودم، پس از تظاهراتی خونین، دانشگاه تعطیل شد. من پس از دو سال معلمی، برای ادامهی تحصیل به دانشگاه آمده بودم. معلم منتظر خدمت! بودم. در آن تظاهرات، در دانشگاه، مضروب و دستگیر شدم و فرصتی به دست آمد که کتاب بخوانم و چیز بنویسم. گاهگاه، اشعار جدی میسرودم. در آن سال؛ یعنی سال ۵۰ قطعه شعری به طنز سرودم و به مجله فکاهی توفیق فرستادم. این شعر، مقدمه همکاری من با توفیق شد. سپس در تهران ساکن شدم و تا روز تعطیلی دائم توفیق عضو هیأت تحریریه توفیق بودم. ورود من به عالم طنز، بهطور اختصار، چنین بود.
چگونه «گلآقا» شدید؟ و «دو کلمه حرف حساب» چگونه شکل گرفت؟
لابد از همان زمان که طنزنویسی را شروع کردیم، گلآقا شدیم! ولی دو کلمه حرف حساب را از اواخر دیماه ۱۳۶۳ آغاز کردم. در صفحه ۳ اطلاعات که تا امروز هم تقریباً همهروزه، همانجا چاپ میشود. امروز که شما با من مصاحبه میکنید، گلآقا و دو کلمه حرف حساب ۸ ساله شدهاند.
انتشار مجلهی گلآقا را از کی شروع کردید؟
در اول آبان ماه ۶۹ نخستین شماره «هفتهنامه گلآقا» منتشر شد. سپس در ۱۵ مردادماه ۷۰ نخستین شماره «ماهنامه گلآقا» را منتشر کردیم که تا حالا ۶ شماره از آن منتشرشده است.
از ماهنامه صحبت کردید. بعضی معتقدند از وقتی ماهنامه را منتشر کردهاید، کیفیت هفتهنامه پایین آمده است. بعضی هم میگویند بهتر بود ماهنامه را منتشر نمیکردید و نیروی خود و همکارانتان را صرف بهبود کیفیت هفتهنامه و افزایش صفحات آن می کرید. آیا بهتر نبود؟
جوابتان را از آخر میدهم! افزایش صفحات هفتهنامه، موجب افزایش قیمت آن میشد. ما بنا داریم و اعلام هم کردهایم تا آنجا که بتوانیم، قیمت مجله را ثابت نگه خواهیم داشت. قسمت اعظم خوانندگان ما نمیتوانند قیمت بیشتر را بپردازند.
نمیخواهیم ارتباطمان را با آنان قطع کنیم؛ اما در مورد انتشار ماهنامه و تأثیر آن در هفتهنامه، باید بگویم که بیشتر این اظهارنظرها، ازاینجا ناشی میشود که بعضی گمان میکنند که ما نیروهای موجود را بین هفتهنامه و ماهنامه تقسیم کردهایم. درحالیکه اینطور نیست. ما علاوه بر هیأت تحریریه ثابت که از ۳۰ نفر متجاوزند، تعداد زیادی طنزنویس و کاریکاتوریست در بین خوانندگان داریم که انتشار گلآقا آنان را سر ذوق آورده است. تعداد شعر، مطلب و کاریکاتور که در هفته به ما میرسد (چه از همکاران ثابت و چه از خوانندگان) بهقدر زیادی است که ما با گشادهدستی، از میان آنها گلچین میکنیم. همیشه چند برابر نیاز هفتگی، شعر و مطلب و کاریکاتور داریم که بعد از حروفچینی، چون محلی برای چاپ ندارند، کهنه میشوند و مجبوریم آنها را به بایگانی راکد بفرستیم. هماکنون که ماهنامه را نیز منتشرمی کنیم، در هر هفته، مقدار زیادی شعر و مطلب و کاریکاتور خوب و آماده چاپ، روی دستمان میماند. این حرف وقتی درست بود که تعداد همکاران نویسنده، شاعر و کاریکاتوریست ما محدود بودند. نشریات طنز، معمولاً یکی دو کاریکاتوریست دارند. گلآقا، علاوه بر انبوه خوانندگان که کاریکاتور میکشند (و خوب هم میکشند) فقط هشت کاریکاتوریست موظف و ثابت دارد؛ که هرکدامشان برای انتشار یک هفتهنامه طنز کافی هستند: ناصر پاک شیر ـ احمد عربانی ـ احمد عبدالهی نیا ـ پروین کرمانی ـ محمد رفیع ضیایی و مقصودی از بهترین کاریکاتوریستهای کشورند و اضافه بر آنان: از غلامرضا کیانی و کوثر هم کاریکاتورهایی چاپ میکنیم. جوادی نژاد از اصفهان، جوادی از بوشهر، بهادر فتحی از تهران مرتب برای ما کاریکاتور و سوژه کاریکاتور میفرستند. مرندی ـ کیارش زندی و …خلاصه، تعدادشان را اگر حساب کنیم و من الان اسم همه آنان را به یاد نمیآورم. حدود ۱۲ نفر میشوند؛ که با ۸ کاریکاتوریست ثابت جمعاً ۲۰ نفر میشوند. در مسابقه شعری که اخیراً برگزار کردهایم تاکنون ۱۸۰ شاعر شرکت کرده و اشعار طنز قابلچاپ برای ما فرستادهاند. حدود بیست نفر از اعضای هیئت تحریریه ما علاوه بر اینکه مطلب مینویسند، اشعار هم میسرایند. ده نفر دیگرت، شعر نمیسرایند، اما همیشه کیفشان پر از مطالب بکر و شیرین است. من با اطمینان میگویم که میتوانیم در همین اندازه و صفحات هفتهنامه، هرروز هم گلآقا منتشر کنیم و اشعار و کاریکاتور و مطالب زیادی همروی دستمان بماند. ممکن است کسانی کیفیت کار ما را نپسندند. اینیک امر ذوقی است؛ اما هیچ ربطی به انتشار ماهنامه در جوار هفتهنامه ندارد و من این را با اطمینان میگویم.
در تیراژ چطور؟ آیا در تیراژ تاثیری ندارد؟
ما غم تیراژ نداریم. تجارتخانه که باز نکردهایم! ولی چون پرسیدید، عرض میکنم که در ایران تا آنجا که من میدانم چهار ماهنامه طنز منتشر میشود (سه تا در تهران و یکی در تبریز) تیراژ ماهنامه گلآقا با مجموع تیراژ این چهار ماهنامه برابری میکند. من ادعای این را ندارم که ماهنامه گلآقا از بقیه بهتر است. حرفم این است که امر تیراژ، واقعیت اینطوری است.
تیراژ هفتهنامه چطور؟ ظاهراً شما پرتیراژترین مجله طنز فارسی در حال حاضر هستید.
سؤال، درست طرح نشده است؛ زیرا هیچ مجلهای (هفتهنامه) طنز فعلاً در تهران منتشر نمیشود. گلآقا، تنها هفتهنامه طنز ایران است. پس نمیشود گفت گلآقا پرتیراژترین است. چون هفتهنامه طنز دیگری منتشر نمیشود که گلآقا را با آن مقایسه کنیم. ولی واقع امر این است که ا ز تاریخ تأسیس اولین مجله در ایران تا امروز، پرتیراژترین مجله طنز ایران همین گلآقاست ضمن اینکه غیر از یکی دو مجله ورزشی ما پرتیراژترین مجله کشور را منتشر میکنیم.
چند تا تیراژ در هفته دارید؟
چون رسم نیست که مجلات تیراژشان را اعلام کنند، ما هم اعلام نمیکنیم. ولی تیراژ مجلات را وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد. میتواند مال همه نشریات را اعلام کند. من نمیدانم چرا لااقل سالی یکبار اعلام نمیکند. بههرحال گلآقا پرتیراژترین هفتهنامه طنز در ایران است، از آغاز آشنایی ایرانیان با مجله و از اولین مجلهای که منتشرشده تا به امروز.
تیراژتان به یکصد هزار میرسد؟
قطعاً بیشتراست.
جدی میگویید؟
دروغگو دشمن خداست.
حال میخواهم چند سؤال محتوایی بکنم. در این مورد اولین سؤال من این است که چرا شما به مخالفتهایی که با گلآقا میشود، پاسخ نمیدهید. میدانید که کسانی به شما ایراد میگیرند و مخصوصاً کاریکاتور را در مصادیق تحقیر و تمسخر میدانند.
بله. میدانم. شنیدهام. و اخیراً هم خواندهام. جای تأسف است که کسانی چنین برداشتی دارند شاید مسئله کمی برمیگردد به خود من که از اول، به ایرادها و اعتراضها پاسخ ندادم.
ببینید، کاریکاتور یک هنر است. مثل نقاشی، مثل مینیاتور، شما گر نقاشیهایی را که اصطلاحاً «قهوهخانهای» نامیده میشوند، ببینید، ملاحظه خواهید کرد که با کاریکاتور، شباهتهایی دارد. ما بهقصد تحقیر و تمسخر نیست که این کار را میکنیم و تقریباً همه شخصیتهایی که ما کاریکاتورشان را کشیدهایم، نهتنها به ما اعتراضی نکردهاند، بلکه تائید و تشویق هم کردهاند. حتی بعضی از مسئولان، اصل کاریکاتورهایی را که ما از چهره آنان کشیدهایم، از من خواستهاند! چند تن از شخصیتها، عکسشان را دادهاند که ما از آن کاریکاتور بکشیم. کاریکاتور خودم را کشیدهاند که چاپ کردهایم. بچهها، نوجوانان، جوانان و حتی افراد مسن، کاریکاتور را با امضاء من میخواهند که برای آنان میفرستیم؛ اما البته کسانی که ظرافت کاریکاتور را درک نمیکنند، با آن برخورد منفی دارند. من حتی با وزیر و وکیل مجلس که در کسوت شریف روحانی هستند، برخورد داشته و از زبان خودشان شنیدهام که گفتهاند میتوانیم کاریکاتورشان را بکشیم. اسم نمیبرم اما اینان از موجهترین چهرههای اسلامی هستند. همانطور که عرض کردم، قضیه بیشتر برمیگردد به عدم د رک ظرافت کار.
آیا موجب تضعیف مسئولان نمیشود؟ منظورم انتشار مجله است بهمرور کلی، کاریکاتور، مقالات و اشعار انتقادی؟
نه. چرا بشود؟ اینهمه تصاویر در کتابهای قدیم که بسیار شبیه کاریکاتورهای ما هستند، در طی سالیان دراز منتشر شد و کسی چنین برداشتی نداشته است. به نظرم کسانیکه داری احساس زمخت هستند، چنین برداشتی دارند. از این گذشته, ما انتقاد را به شیرینترین و زیباترین وجه آن مطرح میکنیم. البته بیعیب و ایراد نیستیم. خود من بهعنوان مدیرمسئول در این ۶۰ شماره مجلهای که منتشر کردهایم، چند مورد را دیدهام که واقعاً دلم به درآمده است اشتباه کردهایم اما کیست که اشتباه نکند؟
بعضیها معتقدند که این مطالب بههرحال خوراک ضدانقلاب است.
واقع و منصفانه بگویید. ضدانقلاب. حتی از خطبههای نماز جمعه هم خوراک پیدا نمیکند؟ شما در این یک سال و چند ماه، چند مورد را شاهد بودهاید که از «گلآقا» برای ضدانقلاب، خوراک درستشده باشد؟ بله امکان دارد که ما از دستمان در برود و چیزی را بگوییم که نباید بگوییم. من صادقانه می گویم که بسیار تلاش میکنیم که از ناحیه گلآقا آسیبی بهنظام، به وحدت ملی، به اقتدار حکومت، به ملت و به آرمان و اعتقاد مردم نرسد؛ اما شما هم قبول کنید که «طنز» بسیار ظریف و حساس است. تیغ دو لبه است. ما روی این تیغ راهرفتهایم و خدا میداند که بهقصد سلاخی و صدمه رسانی کار نمیکنیم.
در مقابل نامههایی که در آن از شما انتقادهایی میشود چگونه برخورد میکنید؟
بله. نامههایی به من رسیده است. از روزنامهها هم چند نامه مشابه را به من دادهاند. ازاین بابت ممنونیم. انتقاد را شاید هیچکس بهاندازه گلآقا نپذیرد. ما زیر بار منت کسانی هستیم که به ما انتقاد میکنند. قطعاً در ادامه مسیر، هیچ امری بهاندازه همین انتقادها برای ما مفید نیست. ما روی تکتک انتقادها، مکث میکنیم. تأمل میکنیم. میپذیریم، رفع نقص و عیب میکنیم.
درجه تحمل مسئولان را در مقابل انتقاد چگونه ارزیابی میکنید؟
حکم کلی نمیتوانم بدهم. در مورد گلآقا تا امروز مشکل خاصی نداشتهایم. شاید بهاینعلت که همه میدانند گلآقا به هیچ خط و جناحی وابسته نیست. بهقصد زدن ریشه نظام نیامده است. انگیزه وزارت و وکالت ندارد. خیرخواه ملت است. من احساس میکنم همه پذیرفتهاند که اگر گلآقا کلمه حقی میگوید، اراده باطل ندارد.
شاید ازاین بابت باشد که طنز شما را جدی نمیگیرند.
گمان نمیکنم. به نظر من، گاه بیشازحد لزوم هم جدی میگیرند!
اما هدف اصلی ما، طنز است. ما میخواهیم غنچه لبخندی بر لبان هموطنان ما شکوفا باشد. کشور در عصر پرآشوب و پر نشیبی قرار دارد. ویرانیها زیاد است. خسارات، بالاست، باید کشور را، وطن عزیز ایران را ساخت. برای ساختن، روحیه لازم است. «لبخند» به انسان نیروی شفاف و زلال میبخشد. ما، محیط را برای خلاقیت، نوسازی و آبادانی آماده میکنیم. از مسئولان بپرسید که گلآقا در منازلشان چه انعکاسی دارد. از مردم عادی هم بپرسید. ما سعی میکنیم کسی را خسته نکنیم. ادعا داریم که دلسوز ملت و کشوریم.
فکر نمیکنید با این حرفها عدهای در نظرشان ثابتتر بشوند که شما «سوپاپ» هستید؟
ای آقا… ای حرفها دیگر کهنهشده. ما در میان باشعورترین ملت در میان ملل عالم زندگی میکنیم. مردم ایران هوشیارتر از ایناند که نفهمند این انگها و برچسبها را چه کسانی و به چه منظوری به گلآقا میزنند. ما توی خانههای مردمیم. بچههای این مردم را از کسی که صمیمانه خدمتگزار این خاک و آب است، سلب کرد؟ ما هر هفته دو روز صندوق پستی هفتهنامه و ماهنامه گلآقا را باز میکنیم. بیایید ببینید چه خبر است، کار گلآقا از این حرفها گذشته!
شما در عنوان مجلهتان کلمه «فرهنگی» را ندارید و عملاً هم به آن کم میپردازید یا کمتر میپردازید. مخصوصاً در مورد تهاجم فرهنگی ساکت هستید.
درست میفرمایید. در شناسنامه مجله ما کلمه فرهنگ نیست؛ اما این به معنای غفلت نیست. ما وظیفه خود میدانیم که به فرهنگ ـ و البته تهاجم فرهنگی ـ بپردازیم.
البته بعضیها، مسئله را غلیظتر از این هم مطرح کردهاند ـ و در نامه به خودمان نوشتهاند. مثلاً وقتی در مورد ضوابط برگزاری مجلس عروسی کاریکاتوری داشتیم کسی نوشته بود معلوم است شما با موسیقی غربی و اختلاط زن و مرد در عروسی و … موافقید! حقیقت امر این است که مسئله فرهنگ، مقوله ظریفی است. طنزنویسی درباره آن، دشوار تراز بقیه مقولههاست و قضیه تهاجم فرهنگی هم در طنز گاه برداشت نادرستی را سبب خواهد شد. من الان که دارم با شما حرف میزنم، خواننده باذوقی از رفسنجان دو کاریکاتور درزمینهٔ تهاجم فرهنگی فرستاده است. دو روز است من و سردبیر داریم فکر و باهم مذاکره میکنیم که اگر آن را چاپ کنیم، عدهای نخواهند گفت که ما مسئله را دست انداختهایم؟ اگر قرار بود ا ین قضیه را بهصورت جدی تحلیل و تبیین کنیم. قطعاً مقاله محکمی میشد؛ اما طنز؟ بیشترین ترس ما این است که بگویند گلآقا خواست مسئله را لوث کند. ما این دشواری را در همه موارد داریم؛ اما وقتی به مقوله فرهنگ میرسیم، مشکل، بغرنجتر میشود. کدام انسان خداترس و خداشناسی است که از ابتذال حمایت و جانبداری کند؟ من ۳۰ سال تدریس کردهام. شاگردان فراوانی در این شهر و کشور داشتهام. آنان میدانند که من در تمام عمرم به ادب و اخلاق پای بند بودهام. دلمان میخواهد کاری بکنیم و اطمینان داریم که بهصورت جدی، موفق هم خواهیم بود؛ اما در طنز دستودلمان میلرزد. ازاین که نکند اصل مهمی خدشهدار شود و ما به بیاخلاقی متهم شویم.
فکر نمیکنید در طرح آبدرمانی اقتصاد کشور، بیشازحد معمول و منطقی، موضوع مهمی چون اقتصاد را به طنز کشیدهاید؟
این کاریکاتور که روی جلد شماره ۳۶ گلآقا چاپ شد. از دو زاویه مورد انتقاد قرار گرفت: عدهای آن را خلاف شأن گل آقایی دانستند و به ما تذکر دادند از گلآقای متعهد به اخلاق و ادب چنین انتظاری نمیرفت. و از زاویه دیگر، به ما انتقاد شد که اصل استقراض، فینفسه، مذموم نیست (این حرف را سال پیش آقای دکتر عادلی هم در مصاحبهای گفته بودند.) متقابلاً کسانی که با استقراض به هر شکلش مخالفاند، آن کاریکاتور را تائید کردند؛ اما البته هیچکس نگفت که چنان موضوعی، اخلاقی است! من در هفته بعد از انتشار آن شماره دقیقاً به انتقادها فکر کردم احساس من هم این بود که از جهت اخلاقی، کمی تند رفتهایم مخصوصاً از این جهت که ما بنا ندارم هر چیز خندهداری را چاپ کنیم و به پیامدهای اخلاق و فرهنگی آنهم فکر میکنیم. قطعاً قبل از تصویب آن سوژه برای روی جلد، حدس نمیزدیم که روزی خودمان هم از آن راضی نخواهیم بود؛ وگرنه چاپ نمیکردیم اما درمجموع با ا ین همه، گاهی از دستمان در میرود. روی لبه تیغ طنز راه رفتن، مصادیق فراوانی دارد. یکیاش، همین. می بیندی که ما در مقابل انتقادهایی که از ما میشود، سماجت نمیکنیم و از در انکار وارد نمیشویم. امیدواریم آینده ما کماشتباهتر از گذشته باشد.
آیا هدف خاصی داشتهاید که تاکنون دو تن از روحانیون یک جناح معینی را در تذکرة المقامات ذکر کردهاید یا از باب اتفاق بوده است؟
قطعاً. من اساساً مسئله را جناحی ندیدهایم من اگرچه با خودم یک تعهد اخلاقی دارم که حریم روحانیت را محترم بشمارم، اما در نوشتههایم تاکنون چند بار از روحانیون نقلقول کردهام و به طنز، چیزی نوشتهام، این احترام که میگویم در مورد همه مقامات، شخصیتها و افراد مصداق دارد و اصولاً کار ما تحقیر و تمسخر نیست. البته در طنز، سعی میکنیم با مقاماتی که ظرفیت بیشتر دارند، به طنز نزدیک شویم. در همین دو مرد هم عکسالعمل منفی ندیدیم و البته مدعی هستم که از دایره ادب هم خارج نشده بودیم. خدا کند در هیچ مورد از دایره ادب خارج نشویم. در مورد تذکرة المقامات هم هنوز کار به اتمام نرسیده است. این ستون، هنوز دایر است و هیچ معلوم نیست در شمارههای آینده تذکره چه کسانی را چاپ خواهیم کرد!
فکر میکنید تذکرة الماقامات به سراغ خودتان بیاید؟ حتماً خود را جزو مقامات نمیدانید.
تاکنون عدهای از خوانندگان تذکره من را نوشته و فرستادهاند! در تذکرهنویسی، اطلاع از شرححال کامل طرف، لازم است. دوستان قدیم من، هرکدام نکاتی را به نویسنده تذکره المقامات تذکر دادهاند. او در حال جمعآوری اطلاعات درباره بنده است به ایشان گفتهام در مورد خود من هم همان سیاست کلی «نوش و نیش» را رعایت کند! اگر با چنین مشخصاتی، تذکره بنده را نوشت، حتماً چاپ خواهیم کرد و گمان میکنم همیشه روزی فرامیرسد که خیاط هم در کوزه خواهد افتاد!
در اینجا، از همه مقامات ـ اعم از روحانی و دیگران ـ صمیمانه میخواهم شرححال خود را شخصاً برای بنده بفرستند. حیف است در مهرومومهای بعد که «زما هر ذره خاک افتاده جایی» جای کسانی در تذکر ه المقامات این دوران که حتماً بهصورت کتاب هم منتشر خواهد شد تو برای آیندگان به یادگار خواهد ماند، خالی باشد. فرزندان و نوادگان خودشان از آنان خواهند پرسید: شما کجا بودی که در گلآقا، تذکره شما چاپ نشد؟ امیدوارم تا آن زمان، باشند و به این سؤال پاسخ دهند؟
کارکرد ادبیات انتقادی گل آقایی را چندین سال پس از شروع ستون دو کلمه حرف حساب، در جامعه چگونه ارزیابی میکنید؟
دراینباره فکر نکردهام، گمان من بر این است که این سؤال را دیگران باید جواب دهند؛ اما بههرحال اینیک واقعیت است که «طنز سیاسی» را در دورهای خاص. شروع کردهایم و در کشوری که رسم بر این بوده است طنزنویس سیاسی، با حکومت «دستبهیقه» شود! با مهربانی و عشق و بدون کینه و نفرت، کارکردهایم و به طنز نویسان و شارعان طنزپرداز جوان ـ حتی نوجوانان ـ میدان دادهایم. آینده، درباره نقش «گلآقا» و تأثیر او در ادبیات طنز، داوری خواهد کرد، بگذریم زمان، داوری خودش را بکند.
فکر نمیکنید انتقاد طنز، جایگزین انتقاد جدی شده؟ که خیلی هم به آن نیازمندیم.
عدهای فکر میکنند و به ما خرده میگیرند که با انتقاد طنز، راه را به روی انتقاد جدی بستهایم! چرا باید مردم را از «انتخاب» محروم کرد؟ ما کار خودمان را میکنیم و سد راه هیچ منتقدی هم نیستیم. اگر مردم و حتی مسئولان از راه طنز گل آقایی متوجه معایب بشوند و راه صحیح را بیابند، آیا مانعی دارد؟ ما اگر بتوانیم همه را با «لبخند» به «تفکر» واداریم چرا این کار را نکنیم؟
البته آنچه برای ما در درجه اول مهم اهمیت قرار دارد «طنز» است، ما به تعهد خود در این رشته از ادبیات عمل میکنیم، تخصص ما این است و ما وارد عرصه تخصص خودمان شدهام.
سعی ما براین است که اولاً غیرمنصفانه سخن نگوییم ثانیاً مواظبیم که هر وقت غیرمنصفانه سخن گفتیم، جبرانش کنیم. کاراکترهایی که شما آن را «غیرحقیقی» مینامید، همهشان معتقد به انصاف و عدالت هستند و به آن معتقدند. بااینهمه انسان با تمام تلاش خود، ممکن است نگاهی در تشخیص اشتباه کند و از خط انصاف و عدالت خارج شود. گلآقا و کاراکترهای وابسته به او همان اذناب! گلآقا» هم ممکن است اشتباه کنند. در اینجا وجدان ما به ما حکم میکند که اشتباه را جبران کنیم. البته این صحیح است که «طنز» معمولاً پاسخ را برنمیتابد و طرفهای مقابل که طرف توان استفاده از طنز (به قول شما قالب نگارشی گل آقایی) را ندارند، خود را مغبون احساس میکنند ـ و حتی گاه عصبی و عصبانی میشوند ـ اما درمجموع، ما برای جنگ نیامدهایم. همیشه اشتباه را میپذیریم و همیشه آماده جبران آن هستیم؛ اما از خوانندگان این مصاحبه میپرسم: به نظر شما «گلآقا» ـ و اصحاب آبدارخانه او ـ در این ۸ سال گل آقایی، چقدر از خط انصاف و عدالت خارجشدهاند؟
من از تمام خوانندگان عزیز گلآقا میخواهم، هر جا هر یک از یاران گلآقا از خط انصاف و عدالت خارج شدند، گوششان را بمالند… ولو آن شخص، همین شاغلام عزیز، چهره محبوب و ساده و صمیمی ستون دو کلمه حرف حساب باشد!
آخرین سؤالم این است که آیا از کاری که کردهاید (منظورم انتشار گلآقاست) راضی هستید؟
این امر، نسبی است، گاهی آری و گاهی نه. گاهی از خودم میپرسم: آیا بهتر نبود بهبه جای انتشار گلآقا، گوشهای از کار را در کشور میگرفتی؟ اما این کاری که شروع کردهام هم کاری بزرگ است. آیا بزرگ، خدمتی به خلق و خالق هم هست؟ فقط خدا میداند؛ اما من به همین منظور این کار را شروع کردم. از خدا میخواهم مرا از راه درست منحرف نکند. من ا ز اعتماد مردم، سوءاستفاده نکنم و موجب تخریب نشوم. از وقتیکه به ما دادید، متشکرم. امیدوارم در نیت خیرتان، موفق باشید.
و من الله التوفیق، من هم از شما متشکرم. از خدا میخواهم عملم را با نیتم موافق بگرداند.
ارسال دیدگاه