گفتگو با الیف شافاک 1396
مدت زمان مطالعه : 3 دقیقه
«دختران حوا» روایت آشنایی سه دختر مسلمان در آکسفورد است که الیف شافاک از آنها به عنوان سه سمبل ایمان، گناه و تردید استفاده کرده است. شافاک خود درباره این رمان میگوید: «سوالی که در جستجوی آن بودم، این است که چگونه سه زن با روحیههای متفاوت، مانند سه خواهر در کنار یکدیگر زندگی میکنند؟» داستان کتاب «دختران حوا» از آنجا آغاز میشود که پری ۳۵ ساله، در یک مهمانی در شهر استانبول حضور مییابد، درحالی که هنوز خاطراتش در آکسفورد را فراموش نکرده است.
الیف شافاک، نویسنده مشهور ترکیهای در واقع متولد استراسبورگ فرانسه است، اما در کشورهای مختلف مانند اسپانیا و آمریکا زندگی کرده و هشت سال گذشته را میان لندن و استانبول، همیشه در سفر بوده که شاید حاصل آن این رمان باشد.
روزنامه نیویورک تایمز با شافاک درباره کتاب آخرش به گفتگو نشسته، کتابی که شافاک میگوید خواسته در آن صدای زنان مسلمان را به گوش جهانیان برساند.
چه شد که تصمیم گرفتید این رمان را بنویسید؟
سالها پیش از اینکه تصمیم بگیرم این داستان را بنویسم، در ذهنم چیزی بود که نمیشد بدون نوشتن آن را بیان کرد. شاید خیلی چیزها الهامبخشم بودند اما بیشتر از همه دنیای اطرافم و زندگی زنان مسلمان باعث شد ایده نوشتن این کتاب ایجاد شود. متاسفانه در کشورهایی مانند ترکیه صدای زنان شنیده نمیشود و من میخواستم این صدا را به گوش مردم جهان برسانم. در کل میخواستم کتابی بنویسم که زنان نقش محوری در آن داشته باشند.
کمی درباره شخصیتهای اصلی داستان بگویید؟
اول فکر میکردم این سه دختر قهرمان، دارای شخصیتهای متفاوتی هستند. اما بعد سعی کردم سه صحنه متفاوت برای رمان تعریف کنم که قابل انعطاف باشد و در حقیقت صحنه زندگی این سه قهرمان قابل تبدیل و تغییر به هم شود. خیلی روی صحنههای مربوط به آکسفورد کار کردم؛ چون نمیتوانستم این صحنههای متفاوت را در جامعه ترکیه تعریف کنم. در آکسفورد از قرن سیزدهم مردم از کتابخانه حمایت مالی میکنند، اما این شرایط در ترکیه وجود نداشت. اگر بخواهیم صحنههای رمان را با عباراتی سمبلیک بیان کنیم باید بگوییم که دو صحنه متفاوت از خاطره و فراموشی داشتیم.
به نظر میرسد سبک نوشتن داستان با مطالب پیشینتان تفاوت دارد؟
همیشه راههای متفاوتی برای نوشتن رمان وجود دارد. یکی این است که به طور سنتی قصه آدمها را در زندگی روزمره پشت سر هم شرح دهید. این روش شبیه کار مهندسان است. من روش دوم را دوست دارم چون در آن به جای تعریف مکانیکی شرح حال زندگی مردم به درون و عمق داستانهای آنها میروید و بیشتر به درک و دریافت حقایق تکیه میشود. در این روش نویسنده نمیداند که رشته قصه به کجا میرود، اما حداقل ارتباط مستقیمتری با شخصیتهای قصه برقرار میشود و دیگر لازم نیست بعد از نوشتن ۱۵ صفحه از کتاب به صفحه اول برگردید و ببینید چه نوشتهاید.
آیا در نوشتن از افراد یا فرد خاصی الهام میگیرید یا در اصل شخص خاصی در کارتان تأثیر دارد؟
وقتی در مادرید زندگی میکردیم دختری نوجوان بودم. اصلاً یادم نمیرود نخستین باری که به موزه «پرادو» رفتیم نقاشی از «گویا» دیدم. در نقاشی صحنه زندگی مردم محلهای کشیده شده بود. در آن زمان زیاد از صحنههای نقاشی شده از خیابانهای قرن هجدهم چیزی متوجه نمیشدم اما آن صحنهها هنوز در ذهنم زنده است. البته نمیخواهم بگویم که تمام چیزی که الهام گرفتم از این نقاشی بود، اما همیشه کارهایی مثل این در نوع نوشتن من اثر دارد.
اگر بخواهید رمان «دختران حوا» را در ۵۰ کلمه یا کمتر خلاصه کنید چه مینویسید؟
ما در عصر دوگانگی زندگی میکنیم. اختلافات ما در دو چیز خلاصه میشود؛ ایمان و شک. ما به هر دوی آنها نیاز داریم. مقداری ایمان و مقداری شک تا همدیگر را به چالش بکشند. این رمان فراتر از دوگانگیها سعی میکند درباره دو چیز حرف بزند که همان ایمان و شک است.
ارسال دیدگاه