گفتوگو با پروانه اعتمادی
فیلم مصاحبه با بهمن محصص کار خانم میترا فراهانی مثل دیگران مرا هم غافلگیر کرد. مطمئناً محصص خودش خواستار این بوده که درملأعام بمیرد، زیرا همیشه میگفت، در بستر مرگ نخواهد خوابید. از خود محصص و صحبتهای تکاندهنده و کاملاً حقیقی او که بگذریم، فیلم چیز به خصوصی ندارد. نصفه و نیمهتمام میشود و قطعات آن خوب تدویننشدهاند درواقع محصص دیگران را بازی میدهد که بیننده را به قیاس بخواند.
هنرمند در جایی به کارگردان توصیه میکند حتماً صحنههایی از خارج آتلیه را در خلال فیلم بگنجاند، ولی جز بخشی کوتاه از بازار ماهی چنین اتفاقی نمیافتد، صحنههای رستوران و کافیشاپ اصلاً گویای اشتها ...
گفتوگو با امیرحسین خورشیدفر
گفتوگو را با قصههای کوتاهتان در «شرطبندی روی اسب مسابقه» شروع کنیم که بعد از «زندگی مطابق خواسته تو پیش میرود»، تجربه متفاوتی است. بهگونهای که میزان عاطفه و احساسی که در داستانهای «شرطبندی روی اسب مسابقه» بهکاررفته بسیار کم و ناچیز است. فکر نمیکنید جای خالی آن برای مخاطب احساس شود؟ حتی شوخیها در کمال خونسردی و کاملا جدی بیان میشوند.
اینطور که میفرمایید، عاطفه و احساس میشود مثل چاشنی و ادویه که نویسنده از روی ذائقه به قصه اضافه میکند، اما رابطه آنها شکل دیگری دارد و بطنیتر است. مساله انسجام و یکدستی است. اگر لحن یک جا خونسرد میبود و بعد ناگهان ازخودبیخو ...
گفتوگو با شهروز نظری
او با بیان اینکه شمایل هنرمند مدرن ایرانی با تصویر بهمن محصص ساخته میشود، ادامه داد:
در صورتی که شاید هنرمندان دیگری مانند نقاشان مکتب سقاخانه از شهرت بیشتری برخوردار بودند، بهمن محصص تا چند سال گذشته فراموش شده بود اما همیشه در ذهن هنرمندان با گرایشهای مختلف هنری؛ یک هنرمند آنارشیست بود البته این شاخصه بیشتر در شخصیت بهمن محصص نمود داشت تا آثارش.
مدیر گالری هما نیما، تختی، هدایت و محصص را ستارههای مدرنیست تاریخ ایران میداند و افزود:
معتقدم نقشی را که نیما در شعر بازی میکند و هدایت در داستاننویسی نشان میدهد، محصص در هنرهای تجسمی به دوش میکشد و در جنبهها ...
گفتوگو با جمعی از نویسندگان
رسیدن به نگاههای نو
گیتی صفر زاده که تجربه سردبیری نشریه ماهنامه گلآقا را در کارنامه دارد و نویسنده آثاری چون «چگونه ترنج دانشمند شد»، «نامهای کوچهی پاریس» و «یک روز بلند طولانی» است، میگوید:
دلم میخواهد پاسخ هر دو پرسش را یک کاسه کنم و در دل هم جواب بدهم. آنوقت میتوانم با ظرافت تمام بگویم که هم دلم نمیخواهد ادبیات را مردانه-زنانه کنم و هم بسیار علاقهمندم که درباره نگاه زنانه و نگاه مردانه بنویسم.
برای شروع این را میگویم که نگاهم به ادبیات داستانی مرتبط با این پرسشها از دهه ۷۰ به بعد است، اول به این خاطر که به نظرم دهه ۶۰ شرایط وقوع انقلاب و تحمیل جنگ، خو ...
گفتوگو با هوشنگ ابتهاج
در محفلی، کسی در مقام تمجید و تحسین به سایه میگوید ما از شعر شما بیشتر از شعر حافظ لذت میبریم. سایه بلادرنگ پاسخ می هد:
حق دارین چون سطح شعر من از شعر حافظ خیلی پایین تره و در حد فهم شماهاست. در نتیجه از شعر من لذت می برین!... سایه بعد میافزاید: من یک عمر در اقیانوس شعر فارسی غوطه زدم و غرق شدم حالا به این نتیجه رسیدم که:
«گر نبودم، چه ازو کم میشد/ باز بودم چه بر او فزودم!؟»
دامنه صحبت به رابطه شعر و افیون میکشد و از سایه پرسیده میشود آیا تاکنون به سراغ افیون رفته است؟ پاسخ منفی است:
پیش اومده که بانادرپور و اخوان و تقی مدرسی به تریاک خانهها هم رفتم ولی ...
گفتوگو با اکبر اکسیر
نوشتن طنز در تاریخ ادبیات ما با اشکال گوناگون ریشه در مناسبات سیاسی دارد یعنی اینکه ظاهراً برای بازگو کردن مشکلات برآمده از حوزه سیاست بهترین زبان، زبان طنز است اما شما علاوه بر مناسبات سیاسی، مناسبات اجتماعی را هم با زبان طنز مطرح میکنید و گویی این زبان زبانی ازلی و ابدی است. طنز از نظر شما چه تعریفی دارد و چرا تا این اندازه دربارهاش تعصب دارید؟
وظیفه ازلی و ابدی طنز به مفهوم مطلق افشای ریاکاری، دروغ و نکبت است و طنزپردازان بدون آنکه ما بدانیم کارمندان بیمزد و مواجب اداره آگاهی و سازمان مبارزه با مفاسد اجتماعیاند. زبان طنز زبان دوم جامعه است، زبانی که پشت لبان اعتر ...