گفتوگو با شهروز نظری 1395
مدت زمان مطالعه : 3 دقیقه
مدیر گالری هما با بیان اینکه بهمن محصص قادر بود ذهن بخشی از جامعه را معطوف و مشغول به خود کند؛ گفت: او معتقد بود یک پرسوناژ تاریخی است و این یک جمله کلیدی درباره شخصیت او بود که میتوانست آن را توسعه دهد، مسلماً برای یک پرسوناژ تاریخی هر داستان یا صحنهای را میتوان ساخت. بهمن محصص ۹ اسفند ۱۳۱۰ در شهر رشت به دنیا آمد و از ۱۴ سالگی در کارگاه محمدحبیب محمدی؛ نقاش گیلانی؛ فعالیتش را آغاز کرد.
او در سال ۱۳۳۳ در آکادمی هنر رم مشغول تحصیل شد. این هنرمند نوگرا پس از بازگشت به ایران به عضویت انجمن ادبی خروس جنگی که توسط همت ضیاءپور تأسیس و افرادی چون سهراب سپهری، نیما یوشیج، هوشنگ ایرانی و ... در آن بودند، درآمد.
ویژگیهای شاخص آثار این هنرمند؛ بیسر بودن، درگیریهای جسمی و مشکلات و ابتلائات فیزیکی است. کارکترهای آثار او شامل افرادیست که سرهای کوچک و بدنهای فربه دارند. همچنین در دورهای تاثیرات هنر مدیترانهای در کارهایش دیده میشد و به خلق آثار اسطورهای پرداخت. این هنرمند نوگرا در نمایشگاهها و کنفرانسهای متعددی شرکت کرده و آثار در ایتالیا، امریکا و ایران نگهداری میشود.
محصص در کنار نقاشی و مجسمهسازی؛ در زمینه ترجمه آثار نویسندگانی چون لوئیجی پیراندلو، اوژن یونسکو و ژان ژنه و همینطور کارگردانی تئاتر فعالیت داشته است. او از پیشگامان طراحی صحنه تئاتر در ایران بود و در نمایش صندلیها اثر اوژن یونسکو از تعدادی صندلی دکوراتیو و اکسپرسیو استفاده کرد که وقتی کنار هم قرار داده میشدند جنگلی آبستره را به ذهن متبادر میکردند.
او در زمان حیاتش دوستان اندکی داشت و در موارد معدودی با سهراب سپهری نامهنگاریهایی داشت. آیدین آغداشلو درباره او میگوید: «به گمانِ من او یکی از پنج هنرمند بزرگ هنر معاصر ماست.»
این هنرمند نوگرا که حدود نیم قرن از عمرش را در خارج از ایران زندگی کرده بود، در شامگاه چهارشنبه ششم مرداد ۱۳۸۹ در خانهاش در رم درگذشت.
شهروز نظری معتقد است آثار بهمن محصص به لحاظ بصری و ژانری در جریان هنر ایران هیچ تاثیرگذاری ندارد اما محصص شمایل پروتاگونیستی که هنرمندان معاصر دارند را داراست و در رفتار خود نمایش میدهد، موضع میگیرد، مخالفت و لجبازی میکند و از این منظر هنرمند بسیار مهمی است.
او با بیان اینکه شمایل هنرمند مدرن ایرانی با تصویر بهمن محصص ساخته میشود، ادامه داد:
در صورتی که شاید هنرمندان دیگری مانند نقاشان مکتب سقاخانه از شهرت بیشتری برخوردار بودند، بهمن محصص تا چند سال گذشته فراموش شده بود اما همیشه در ذهن هنرمندان با گرایشهای مختلف هنری؛ یک هنرمند آنارشیست بود البته این شاخصه بیشتر در شخصیت بهمن محصص نمود داشت تا آثارش.
مدیر گالری هما نیما، تختی، هدایت و محصص را ستارههای مدرنیست تاریخ ایران میداند و افزود:
معتقدم نقشی را که نیما در شعر بازی میکند و هدایت در داستاننویسی نشان میدهد، محصص در هنرهای تجسمی به دوش میکشد و در جنبههای دیگر مانند تئاتر و ترجمه این نقشآفرینی شاید تا این اندازه پررنگ نباشد. اگرچه معتقدم بهمن محصص از بسیاری از افرادی که در عرصه تئاتر و ترجمه بودند؛ جلوتر و پیشرو است.
نظری اضافه کرد:
بهمن محصص از طبقه اجتماعی بود که با هنرمندان آن دوره سنخیت و تجانسی نداشت و یک کاراکتر آریستوکراس (اشرافسالاری) داشت و از طبقه اجتماعیای بود که با طبقه متوسط جامعه قرابت و نزدیکی نداشت و در بسیاری از مواقع واکنشهایی که نشان میدهد نتیجهی همان اختلافات طبقاتی است.
محصص میگوید: «من کارگر هنر هستم.» اما وقتی از او پرسیدم چرا یکی از آثارت که در دانشگاه جندیشاپور بوده تخریب شده، گفت: «مردم؛ عوام هستند.» این تناقض در رفتار او دیده میشد، درحالی که خود را از مردم میدانست اما آثارش را برای مردم نمیدانست.
او با اشاره به اینکه بهمن محصص دوستان بسیار معدودی داشت، اظهار داشت:
ارتباطات بسیار محدودی با برخی افراد از جمله سهراب داشت که نامههایی بین ایشان رد و بدل میشد. در حقیقت افرادی که محصص با آنها در ارتباط بود؛ هنرمندان منزوی بودند یعنی دوستانش هم مانند خود او بودند.
این منتقد هنری افزود:
محصص بیشترین سالهای زندگی خود را در خارج از ایران گذرانده بود و شاگردی نداشت، شاید بتوان گفت پروانه اعتمادی تنها کسی است که بهطور جدی نقاشی را از بهمن محصص آموخته؛ البته او هم فرد بسیار منزوی و گوشهگیری است. همچنین آثار محصص در عرصه عموم یا حذف شدند یا از بین رفتند.
نظری با بیان اینکه آثار متعددی از بهمن محصص دیده نمیشود، گفت:
سه کتاب درباره بهمن محصص وجود دارد که در زمان حیاتش منتشر شده و همان مسائلی که در جلد دوم آمده با کمی تغییرات در جلد سوم نیز بیان شده است. از طرف دیگر آثار او پراکنده است و بخش اعظم آنها در ایتالیاست و میتوان گفت شهرت دوباره بهمن محصص نتیجه اتفاقاتی است که در چندسال اخیر روی داده است.
او ادامه داد:
بهمن محصص در دوران مدرنیست هنر ایران یک کاراکتر طراز اول است که دیگران هیچگاه از مسیر آثارش به بزرگی او پی نمیبرند اما با جستجو در شخصیتش میتوان به بزرگی کاراکترش پی برد.
به عقیده نظری؛ داستان از بین رفتن آثار محصص توسط خودش بیشتر یک افسانه است تا واقعیت؛ او در این باره توضیح داد:
بهمن محصص ۳۷ اثر داشت که در یکی از سفارتها نگهداری میشد و من آنها را دیده بودم. وقتی فیلم «فیفی با خوشحالی زوزه میکشد» به کارگردانی خانم فراهانی پخش شد؛ مشاهده کردم بیشتر آثار در منزل محصص است. البته ممکن است چند اثر را به دلیل اینکه از فرم آنها ناراضی بوده از بین برده باشد. آنروزها محصص را در هتل هما ملاقات کردم او از نظر جسمی توان و قدرتش را نداشت که بخواهد آثارش را از بین ببرد.
بهمن محصص درباره خودش گفته بود: «من پرسوناژ تاریخیام و این گزافهگویی نیست.» بهمن محصص قادر بود ذهن بخشی از جامعه را معطوف و مشغول به خود کند؛ این بخش دیگری از صحبتهای مدیر گالری هما است و در اینباره توضیح داد:
محصص معتقد بود یک پرسوناژ تاریخی است و این یک جمله کلیدی درباره شخصیت او بود که میتوانست آن را توسعه دهد، مسلماً برای یک پرسوناژ تاریخی هر داستان انضمامی یا هر صحنهسازی میتوان انجام داد.
نظری خاطرنشان کرد:
وقتی هنرمند در شرایط عاطفی و روحی خاصی قرار میگیرد اتفاقات عجیب و غریب روی میدهد و قصهها ساخته میشود؛ به عقیده من محصص هنرمندی است که از استعارهها و نمادها به خوبی استفاده میکند و این قصهها شامل نابود کردن توسط خودش و خاک شدن آثارش توسط دیگران است. همه این داستانها در حذف شدن آثار مشترک هستند.
او با اشاره به اینکه این افسانهها درباره ونگوک و گوگن نیز وجود دارد، خاطرنشان کرد:
وقتی جامعه هنرمند را از دست میدهد، این فراغ باعث میشود افسانهها ابعاد بزرگتری به خود بگیرند و با قصهپردازی همراه شود. این مسئله اصلاً موضوع بدی نیست.
این منتقد هنری تصریح کرد:
درباره حضورش در تئاتر معتقدم در آن دوره به دلیل اینکه محصص فاصلهای را که تئاتر نوشین ایجاد کرده، از بین برده است در تئاتر هم یک شخصیت جنجالی است و آثارش در آن سالها بسیار پرسر و صدا بوده و این زمانی است که هنوز کارگاه نمایش شکل نگرفته است اما او آثار جدی در حوزه ترجمه و کارگردانی تئاتر دارد.
ارسال دیدگاه