هانری بیل در شهر گرنوبل در خانوادهای متوسط و مرفه زاده شد. در هفت سالگی مادر را که مورد علاقه شدیدش بود، از دست داد. از آن پس به پدر و نزدیکان که میخواستند جای مادرش را بگیرند، کینهی شدید یافت. همین محرومیت موجب سرخوردگی و طغیان روحش گشت، چنانکه محیط شهرستان و طبقات مختلف جامعه و مذهب و سیاست، همه مورد نفرت و کینهورزی او قرار گرفت، حتی برخلاف پدر که طرفدار سلطنت بود، به جمهوریخواهی و تعصب شدید میهنپرستی گروید و در خفا از اعدام شاه و حتی از توقیف پدرش لذت برد. هانری در 1796 در گرنوبل به تحصیل ریاضی پرداخت و خوش درخشید. سپس به پاریس رفت تا در مسابقهی ورودی مدرسه پلی ت ...
ابوالحسن نجفی طی حدود نیم قرن فعالیت حرفهای خود در چندین زمینه تلاش کرد و آثار ارزشمندی از جمله «غلط ننویسیم»، ترجمهی «شازده کوچولو» و «خانوادهی تیبو»، و «فرهنگ فارسی عامیانه» بر جای گذاشت.
علاوه بر تدریس در دبیرستانهای اصفهان و سپس دانشگاههای اصفهان، تهران و علامه طباطبایی، در مؤسسهی فرانکلین، دانشگاه آزاد ایران، مرکز نشر دانشگاهی، دانشنامهی جهان اسلام و شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما، فعالیت داشت.
او از سال ۱۳۶۹ تا پایان عمرش، عضو پیوستهی فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود.
ویراستاری و فرهنگنویسی
با وجود گوناگونی زمینههای فعالیت ادبی ابوالحسن نجفی، و ...
گفت: «از سردیِ دی فسرده، یاد آر». امروز امیرکاووس بالازاده، مدرس و منتقد تئاتر هم بعد از یک دوره بیماری درگذشت. از او چند کتاب خواندنی در زمینهی اسطورهشناسی باقی مانده و یادهای خوب. یک کتاب هم هست با عنوان «پسر شهرزاد». مجموعه نامههایی است که مرحوم مهدی آذریزدی، نویسندهی سری کتابهای معروف «قصههای خوب برای بچههای خوب» خطاب به بالازاده نوشته بوده و بعد از درگذشتش، بالازاده آنها را همراه چند مقاله از آذریزدی کتاب کرده است. نامههایی که از عشق دو خورهی کتاب به خواندن و مطالعه میگوید. برای یادکرد این هر دو، بخشی از یکی از نامهها را (از صفحات ۱۴۶ و ۱۴۷ «پسر شهرزاد») ب ...
ویل سلف، از نویسندگان سرشناس و صریح اللهجه بریتانیا مینویسد که جورج اورول یک شخصیت متوسط و نه چندان برجسته بود و نظرات او در مورد اهمیت نگارش به زبانی ساده کاملاً نادرست است.
جی کی چسترتون، نویسنده انگلیسی اوایل قرن بیستم نوشت: «انگلیسیها شخصیتهای ادبی متوسط و با استعداد را بسیار دوست دارند.» البته این به آن معنا نیست که ما انگلیسیها از ادبای برجسته و کاریزماتیک خوشمان نمیآید و یا قادر به ستایش کسانی نیستیم که واقعاً بی عیب و نقصاند.
در مجموع همان گروه از شخصیتهای متوسط معمولاً بیشترین حد از تبحر و کمترین اصالت را دارند، چه رسد به ویژگیهای برجسته شخصیتی که معمولا ...
«من برای چنین عصری زاییده نشدم/ شما چطور؟»
جورج اورول این را میگوید. این دو سطر از شعری سرودهی اوست که خودش در مقالهی «چرا مینویسم؟» از سال ۱۹۳۵ نقل کرده است. جورج اورول نامی نیست که نیاز باشد در ادامه اضافه کنیم: نویسنده، روزنامهنگار و منتقد انگلیسی، صاحب آثار درخشانی همچون قلعهی حیوانات و 1984. چرا که همه این را میدانند و این درست همان چیزی است که خود نویسنده به دنبالش بود؛ نه از حیث شهرت، بلکه به قول خودش: «وقتی مینشینم که کتابی بنویسم، به خودم نمیگویم میخواهم اثری هنری به وجود بیاورم. کتاب را مینویسم؛ زیرا دروغی هست که میخواهم فاش کنم، واقعیتی وجود دارد که ...
ایدهی عظمت زندگیهای معمولی:
تعهدش برای تصویر و تجسم آنچه که لحظه به لحظه به مغز ما میگذرد. آنچه ما امروز به خاطر او به نام جریان سیال ذهن میشناسیم.
تصمیم او برای مکتوب کردن زبان آنطور که واقعاً در مغز و ذهن ما میگذرد.
#جیمزجویس متولد سال ۱۸۸۲ بیشتر از بیست سال اول زندگیاش را در دوبلین و حومهاش گذراند و بقیهی عمرش را در اقامت و یا در حال رفت و آمد میان شهرهای تریسته، زوریخ و پاریس بود. در سه دهه او دو کتاب شعر، یک مجموعه داستان کوتاه، یک نمایشنامه و سه رمان منتشر کرد که هر سه در چشم انداز و ابعاد متفاوت بودند. ولی در یک چیز مشترک بودند: دوبلین. شهری که دوست داشت ...