#زیگموند_فروید در ششم ماه مه 1856، از خانوادهای یهودی در شهر «فریبرگ» جمهوری چک کنونی و امپراتوری اتریش پیشین به دنیا آمد. پدرش، چهل سال و مادرش (زن سوم پدر فروید) تنها بیست سال داشت. پدرش جیکوب فروید یک تاجر پشم بود که سه سال بعد از تولد زیگموند به دلیل مشکلات مالی همراه با خانواده خود به لایپزیک رفت و پس از مدتی به وین مهاجرت کرد. پدر او سختگیر و خودکامه بود و فروید در زمان بزرگسالی، دشمنی، نفرت و خشم کودکی خود را نسبت به پدرش به یاد میآورد. او نوشت که در سن دو سالگی نسبت به پدرش احساس برتری داشته است. مادر فروید نسبت به فرزند نخست خود احساس غرور میکرد و بر این باور ...
چهل سال از خاموشی #پابلو_نرودا شاعر پرآوازهی شیلی میگذرد. شعر او هنوز هم خوانندگان بسیار دارد. اما رمز و راز مرگش در روزهای پس از کودتای پینوشه در شیلی نیز دوباره بحثانگیز شده است.
نام دور و درازی داشت: نفتالی ریکاردو ری یس باسو آلتو. شعر سرودن را از ۱۵ سالگی آغاز کرد و پس از آن بیوقفه شعر سرود و زندگی پر از تب و تاب خود راپی گرفت. در همان آغاز نام مستعار «پابلو نرودا» را از سر علاقه و سپاسش نسبت به شاعر چک #یان_نرودا، برای خود برگزید.
بیست سالش بود که با کتاب «بیست غزل عاشقانه و ترانهی ناامید» توجه بسیاری را به خود جلب کرد و نام و آوازهاش از مرزهای شیلی و آمریکای ...
در کدامین شبِ کهکشان
ستارهای خواهد گفت
که من
جادهی او نباشم؟
یک:
#رضا_براهنی سه کتاب شعر اساسی دارد و در هر سه تای آنها هم در شعر فارسی به انقلابی عظیم دست زده است. اولی #ظل_الله که انقلابی رئالیستیست علیه شعر سیاسیِ سمبولیسیتی چند هزار سالهی ایران، دومی شعر بلند #اسماعیل است که باز قیامیست علیه شعرِ ناب و وارد کردن نثر در شعر و بنیان نهادنِ شعر منثور به تبعیت از #آلن_گینزبرگ، و آخری مجموعهی #خطاب_به_پروانه_هاست که از طریق آن انقلابی دیگر در شعر فارسی را رقم زد و برای دو دهه به مانیفست شعر فارسی بدل شد، یعنی شعر زبانی.
رضا براهنی در مجموعهی ظلالله که در آم ...
رمانِ #رازهای_سرزمین_من نوشتهی #رضا_براهنی از مهمترین آثارِ تاریخِ رمان رئالیستیِ سیاسی ماست. به نظرم بیشک اگر دو نویسنده در این نوع روایت قدرت خود را نشان داده باشند یکی براهنی و دیگری احمد محمود است. بارها و بارها دربارهی این رمان نوشتهام و البته خواهم نوشت که چهگونه آب در خوابگه مورچهگان ریخت. رمانی که روایتاش از دههی بیست خورشیدی آغاز و تا سالِ ۵۷ ادامه مییابد. چند راوی دارد که هر کدام بهنحوی به هم گره میخورند. راویانی که برآمده از زیستِ تاریخی اجباریای هستند که برایشان رقم خورده. رمان مدام شکلِ روایت و لحن خود را عوض میکند و براهنی میکوشد تا با استفاد ...
رضا براهنی در سال ۱۳۱۴، در تبریز به دنیا آمد. در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجه دکتری در رشتهی خود به ایران بازگشت و در دانشگاه به تدریس مشغول شد. رضا براهنی هم چنین چند دورهی کارگاه نقد، شعر و قصهنویسی برگزار کرد که باعث شکلگیری یک جریان ادبی در دههی هفتاد شمسی شدند. در سال ۱۳۵۱ خورشیدی به آمریکا رفت و شروع به تدریس کرد. در سال ۱۳۵۳ خورشیدی، بار دیگر به آمریکا رفت در سال ۱۳۵۶ جایزهی بهترین روزنامهنگار حقوق انسانی را گرفت.
رضا براهنی از شاعران معاصری است که در روند شکلگیری اشعارش گونههای متفاوتی ا ...
باید امیدوار بود منتقدی محقق یا اهل فلسفه از نسل کنونی به صرافت افتد و در باب تاریخ و زیباییشناسی آثار ملودرام کتابی بنویسد. درست است که عصر ملودرام پیش از آن که کسی از میان زندگان از وجود آن آگاهی یابد، یعنی در اواسط قرن گذشته، سپری شد؛ اما هنوز هم هستند کسانی که تئاتر ملودرام را پیش از آن که پردهی سینما جایگزین آن شود به یاد دارند، کسانی که در ردیفهای جلویی تئاتر محل یا شهرستان خود به حالت جذبه در برابر اجرایی از لین شرقی (East Lynne) یا بردهی سفید (The White Slave) یا مادری نیست که هدایتش کند (There is No Mother to Guide Her) مینشستند. کسانی نه چندان سالخورده که نتوانند با اشتیاقی آمیخته با کنجکاوی شاهد جایگزینی تئاتر ملودرام با ملودرام سینمایی و نیز درهم آمیختن عناصری از داستانهای ملودرام قدیمی سه جلدی در قالب انواع و اقسام رمانهای سیصد صفحهای امروزی باشند.
آنان که قبل از اختراع اصطلاحاتی چون داستاننویسی «فوق روشنفکرانه»، «هیجانآور» و «پلیسی» زیستهاند، به خوبی آگاهاند که ملودرام ماهیتی ماندگار دارد، همانگونه که نیاز به آن ماندنی است و باید به گونهای ارضا شود. اگر ما نتوانیم به واسطهی آنچه ناشران تحت عنوان «ادبیات» در اختیارمان میگذارند این نیاز خود را برآوریم، ناگزیز -و با تلاش کمتری در تظاهر به پنهانکاری- به آنچه داستانهای مهیج(Thriller) نامیده میشوند، روی خواهیم آورد؛ اما در عصر طلایی داستاننویسی ملودرام، چنین تمایزی وجود نداشت. بهترین داستانها واقعاً هیجانآور بودند و وجوه تمایز بین فلان گونه (ژانر) رمان عمیق «روانشناسانه» و بهمان داستان «پلیسی» استادانهی امروزی به مراتب بیشتر از تفاوت بین ژانر بلندیهای بادگیر (Wuthering Heights) یا حتی آسیابی بر فلاس (Mill on the Floss) و لین شرقی است. درحالی که اثر اخیر، به موفقیتی عظیم و فوری دست یافت و به تمام زبانهای شناختهشدهی امروزی، از جمله زبان پارسیان هند و زبان هندی ترجمه شد. به اعتقاد ما، چندین رمان معاصر هم «به تمام زبانهای شناختهشده» ترجمه شدهاند، اما اطمینان داریم که وجوه اشتراک آنها با پیالهی زرین (The Golden Bowl) یا اولیس (Ulysses) یا حتی حرفهی بیوچام (Beauchamps ...