چهل سال از خاموشی #پابلو_نرودا شاعر پرآوازهی شیلی میگذرد. شعر او هنوز هم خوانندگان بسیار دارد. اما رمز و راز مرگش در روزهای پس از کودتای پینوشه در شیلی نیز دوباره بحثانگیز شده است.
نام دور و درازی داشت: نفتالی ریکاردو ری یس باسو آلتو. شعر سرودن را از ۱۵ سالگی آغاز کرد و پس از آن بیوقفه شعر سرود و زندگی پر از تب و تاب خود راپی گرفت. در همان آغاز نام مستعار «پابلو نرودا» را از سر علاقه و سپاسش نسبت به شاعر چک #یان_نرودا، برای خود برگزید.
بیست سالش بود که با کتاب «بیست غزل عاشقانه و ترانهی ناامید» توجه بسیاری را به خود جلب کرد و نام و آوازهاش از مرزهای شیلی و آمریکای لاتین فراتر رفت و جهانی شد.
نامدارشدن نرودا به عنوان ادیب و شاعری توانا در جهان برایش نوبل ادبیات سال ۱۹۷۱ را به ارمغان آورد. خلجانهای عاطفی و انسانی، ستایش عشق و شادی، نکوهش حرمان و رنج، ستیز با اختناق و سرکوب و هرآنچه مغایر آزادی و شان انسانی است، به علاوه ارائه تصاویری ناب از طبیعت و زندگی همچون رشتهی درخشانی در همه آثار نرودا به چشم میآید.
از شعر به تب و تابهای سیاسی
نرودا اما دستی هم در فعالیتهای سیاسی داشت. کنسول کشورش در ایتالیا بود. بعدها به نمایندگی از حزب کمونیست به مجلس سنا راه یافت. یک ماه بعد اما، یعنی در فوریه ۱۹۴۸ به دلیل سخنرانیاش از سناتوری معزول شد و به بازداشتش حکم دادند. او اما گریخت و از کوههای آند به خارج رفت.
تا سال ۱۹۵۲ که حکم بازداشتش لغو شود و به شیلی بازگردد، در عرصهی بینالمللی تلاشگر راه صلح بود.
سال ۱۹۶۹ نامزد ریاست جمهوری شد، اما بعداَ به سود آلنده کنار کشید. آلنده که سال ۱۹۷۰ به قدرت رسید، نرودا هم به نمایندگی از دولت او در مقام سفیر به فرانسه رفت.
سال ۱۹۷۳اندکی پیش از کودتای ژنرال اگوستو پینوشه در ۱۱ سپتامبر به شیلی بازگشت. روزکودتا کمی دورتر از کاخ ریاست جمهوری که آماج گلوله کودتاگران شده بود در بیمارستان بستری بود. پس از کودتا اما دوام نیاورد و ۱۰ روز بعد در ۲۳ سپتامبر چشم از جهان فروبست. از آن پس نام و آثار نرودا در شیلی ممنوع اعلام شد و تنها پس از برکناری پینوشه از قدرت شعرهای او دوباره به کتابفروشیهای شیلی بازگشتند.
در غرب حتی پس از دریافت جایزه نوبل نیز نرودا به رغم ارزشهای شعریاش چندان مورد اعتنا نبود. هم گرایشهای سیاسی او و هم شعری که پس از مرگ استالین در ستایش او سرود در این درک و دریافتها بیتاثیر نبودند. با کودتای سال ۱۹۷۳ که شیلی و زندگی مردمان آن را بیش از پیش در مرکز توجه جهانیان قرار داد، نرودا نیز به عنوان شاعر آن دیار بیش از پیش مطرح شد و شعرش که تب و تابهای انسان معاصر را بازتاب میدهد بیش از پیش خواننده یافت.
زندگی نرودا در تصاویر سینمایی
بخشی از زندگی نرودا در تبعید درونمایهی فیلمی است به نام «پستچی» که مایکل رادفورد سال ۱۹۹۴ بر اساس رمانی با نام «با صبری پرشور» ساخته است. رمان را آنتونیو اسکارمتا، نویسندهی شیلیایی نوشته و سال ۱۹۸۳ خودش آن را به تصویر کشید، اما چندان مورد استقبال واقع نشد. ۱۰ سال بعد نوبت رادفورد بود که تجربهی تازه و موفقتری را رقم بزند.
در اثر رادفورد بر خلاف رمان که در شیلی روی میدهد، داستان در یک روستای ایتالیایی اتفاق میافتد که محل تبعید نرودا است. موضوع این فیلم و کتاب، دوستی پابلو نرودا با یک پستچی است. پستچی عاشق دختری است که در دهکدهی پابلو نرودا زندگی میکند. پستچی جوان که تجربههای عاشقانه و ناکامانهاش به نوعی بیان تجربههای خود اسکارمتاست، از طریق اشعار نرودا عشقش را به دختر ابراز میکند و خودش نیز سرانجام شاعر میشود. در رمان، دوستی پستچی و نرودا با مرگ نرودا بعد از کودتا به پایان میرسد.
مرگی رازآمیز
گرچه نام و آوازه نرودا همچنان در گسترهی بینالمللی به عنوان یکی از بزرگان شعر جهان مطرح است، ولی در این سالها موضوع رمزگشایی از علت مرگ او هم کم و بیش نام وی را درمرکز توجه قرار داده است.
همسر نرودا این نظر را که نرودا صرفا در اثر آسیبهای ناشی از سرطان درگذشته است، قابل تردید میداند.
مانوئل آرایا، راننده و منشی سابق نرودا علت مرگ این شاعر به دلیل ابتلا به سرطان پروستات را نادرست میخواند. حزب کمونیست شیلی نیز از این نظریه طرفداری میکند. آرایا به گفتهای از نرودا قبل از مرگش استناد میکند که به او آمپولی مرموز تزریق کردهاند.
آوریل امسال قوهی قضائیه شیلی با درخواست نبش قبر نرودا موافقت کرد. آزمایشهای اولیه در خود شیلی از این حکایت داشتند که نرودا واقعاَ هم به علت عوارض ناشی از سرطان درگذشته است. آزمایشهای بعدی در آمریکا باید نتیجه دقیقتری به دست دهد. این در حالی است که گزارشهای تازه مربوط به وجود دو صندوق حاوی آمپولهای سم موسوم به بوتاکس Botulinumtoxin از دورهی پینوشه در انبار وزارت بهداشت شیلی دوباره موضوع احتمال قتل نرودا و برخی دیگر از مخالفان با چنین سمهایی را کم و بیش به مسئله روز بدل کرده است.
جامعهی شعرخوان ایران با آثار نرودا کم و بیش آشناست. از آثار او بعضا ترجمههای متفاوتی در دست است. از جمله آثار ترجمهشده نرودا میتوان به بلندیهای ماچوپیچو (فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک) سرود اعتراض (فرامرز سلیمانی)، اسپانیا در قلب ما (فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک)، انگیزهی نیکسونکشی و جشن انقلاب شیلی (فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک)، چکامههای عاشقانه (نازنین میرصادقی)، عاشقانهها (فرامرز سلیمانی و احمد محیط)، هوا را از من بگیر، خندهات را نه (احمد پوری)، ۲۰۰۰ و کتاب عشق و شعرهای دیگر (فرامرز سلیمانی)، پایان جهان (فرهاد غبرایی)، سنگهای آسمانی (فؤاد نظیری)، سنگهای زمستانی (اصغر مهدیزادگان)، اگر با شما سخن بگویم؛ عاشقانههایی برای مردم (قاسم صنعوی) و ... اشاره کرد. علیرضا کوشک جلالی کارگردان ایرانیتبار مقیم آلمان نیز چندسال پیش براساس رمان پستچی نمایشنامهای را در آلمان بر صحنه آورد که با استقبال تماشاگران روبهرو شد.
ارسال دیدگاه