«مردها برای ماهیگیری میروند. آنها کشتیهای باربریشان را به پیش میرانند و محمولهها را به بندرهای مختلف میبرند. داشتن چنین دنیای بزرگی سرنوشت زنان نبود. آنها برنج میپختند، آب میکشیدند، جلبک جمع میکردند، هنگام تابستان در اعماق دریا غواصی میکردند. حتی برای این مادر، که بین زنان غواص کارآزمودهتر بود، دنیای تاریک اعماق دریا، دنیای زنان بود... .»
(از آوای امواج- میشیما)
آثار ادبی ژاپن سالها است که در ایران حضور دارند، اما نه آنقدر که همپای سایر زبانها یا نویسندگان بزرگ جهان باشند. حالا چندسالی است که دوستداران ادبیات با آثار نویسندگان بزرگ ژاپنی همچون #اونو، #آبه ...
#میرزا_جبار_عسگرزاده معروف به #جبار_باغچه_بان در سال ۱۲۶۴ در ایروان پایتخت کنونی جمهوری ارمنستان چشم به جهان گشود. جدش از مردم تبریز یا ارومیه بود. وی ابتدا در تبریز کودکستانی را تحت عنوان «باغچهی اطفال» دایر کرد و به همین دلیل خود را باغچهبان نامید.
باغچهبان مدرسهی ناشنوایان را در سال ۱۳۰۳ با وجود مخالفتهای بسیار از جمله مخالفت دکتر محسنی، رئیس فرهنگ وقت در تبریز دایر کرد. این کلاس در کنار باغچه اطفال باغچهبان در کوچهی انجمن در ساختمان معروف به عمارت انجمن تأسیس شد.
جبار باغچهبان؛ پدر ناشنوایان ایران
وی از سال ۱۳۰۷ خورشیدی با وجود دشواریهای وسیع چاپ و کلیشه ...
دوم آذر، سالروز مرگ #غلامحسین_ساعدی بود. مردی که در جوانی درگیر عشقی شورانگیز و پنهانی به #طاهره_کوزهگرانی دختر تبریزی میشود و اغلب نامههایش بیجواب میماند. در یکی از نامهها او یک صفحه تمام تنها نام معشوق را تکرار کرده و در پایان مینویسد: «طاهرهام، دوستت دارم».
سالهای سال کسی از این عشق خبر نداشت؛ حتی دوستان نزدیک ساعدی. تا این که چند سال پس از مرگ «طاهره کوزهگرانی» خواهرزاده او ۴۱ نامهای که این نویسنده بزرگ به خالهاش نوشته بود را در قالب کتاب «طاهره، طاهرهی عزیزم» منتشر کرد. نامههایی که خبر از عشقی سوزان و البته بیفرجام میداد.
«مهرداد کامروز» -خواهرزاده ...
زندگی و آثار #غلامحسین_ساعدی، حکایت خلاقیت، نبوغ و آفرینش هنری است در بستر یک جامعهی استبدادزده. ساعدی متولد ۲۴ دیماه سال ۱۳۱۴ در تبریز است. نوجوانی او مصادف بود با نهضت ملی شدن نفت و سپس کودتای بیستوهشت مرداد ۳۲. دورانی که در آن همچون انقلاب ۵۷ بسیاری از جوانان و نوجوانان ایرانی به سوی فعالیت سیاسی کشیده شدند و سرکشی نوجوانی با طغیان جنبش سراسری و اعتراضی همسو شد.
اما دوران خلاقیت هنری ساعدی پس از شکست جنبش ملی آغاز شد. در دورانی که جنبش سیاسی در نوعی رخوت به سر میبرد، ساعدی جوان که تحصیلات خود را در رشتهی پزشکی آغاز کرده بود، اولین داستانها و نمایشنامههایش را با ...
#غلامحسین_ساعدی: «در ماه اول زمستان ۱۳۱۴ روی خشت افتادم. بچهی دوم بودم. بچهی اولی که دختر بود در یازده ماهگی مرده بود. از همان روز دست در دست پدر راه قبرستان را شناختم.»
این تنها خواهر یازده ماههی غلامحسین ساعدی نبود که او را با نام مرگ و راه قبرستان آشنا کرد. «بندانداز پیری در آخر کوچه مرده بود. کلمهی مرگ درست از همان روز همچون زخمی عمیق بر ذهن من نشست. نه تنها نام این عفریت کثیف بدنهاد که خودش چهل سال تمام با من بوده است. چه مرگها که ندیدهام و چه عزیزانی را که به خاک نسپردهام. سایهی این شبح لعنتی، همیشه قدم به قدم با من بوده است.»
اندیشهی مرگ از کودکی با ساعدی ...
#جاناتان_سویفت، نویسندهی شهیر ایرلندی، در سال 1667 در دوبلین ایرلند متولد شد. او به این علت که پدرش در همان بدو کودکی وی، فوت کرده بود، به نزد عمهاش رفت تا که ادامهی زندگیاش را با او سپری کند. او کودکی سختی را پشت سر گذراند و این کودکی بسیار در شکوفایی او به عنوان یک انسان هنرمند و نویسنده تأثیر بهسزایی داشت. آنچه که از زندگی او گفتهاند به این ترتیب است که وی در سن کودکی آدمی تنها بود و این تنهایی به او کمک میکرد که به زندگی و هر آنچه که در این دنیاست فکر کند . او یکی از تفریحات دوران کودکی زندگیاش را اینطور بیان میکند که من همیشه به این مسئله فکر میکردهام که چط ...