#جاناتان_سویفت، نویسندهی شهیر ایرلندی، در سال 1667 در دوبلین ایرلند متولد شد. او به این علت که پدرش در همان بدو کودکی وی، فوت کرده بود، به نزد عمهاش رفت تا که ادامهی زندگیاش را با او سپری کند. او کودکی سختی را پشت سر گذراند و این کودکی بسیار در شکوفایی او به عنوان یک انسان هنرمند و نویسنده تأثیر بهسزایی داشت. آنچه که از زندگی او گفتهاند به این ترتیب است که وی در سن کودکی آدمی تنها بود و این تنهایی به او کمک میکرد که به زندگی و هر آنچه که در این دنیاست فکر کند . او یکی از تفریحات دوران کودکی زندگیاش را اینطور بیان میکند که من همیشه به این مسئله فکر میکردهام که چطور میشود روزی پرواز کنم و یا به دنیای دیگری بروم؟ جاناتان در نهایت در کالج ترینیتی شروع به تحصیل کرد ، اما نتوانست با تحصیلاتش راه به جایی ببرد و تحصیل را رها کرد. او پس از این که در تحصیل راه به جایی نبرد ، تصمیم گرفت که کاری برای خودش پیدا کند. او خیلی بدنبال کار گشت اما در نهایت موفق شد که برای یکی از سیاستمدان، یعنی ویلیام تمپل به مدت ده سال منشیگری کند. او در این مدت به کارهای اجتماعی و سیاسی خیلی علاقه پیدا کرد و دوست داشت که یکی از سیاستمداران شود. او پس از اینکه ویلیام تمپل میمیرد، به سمت نماینده مذهبیهای یک کلیسا در میآید و مدتی را در ایرلند سپری میکند. اما او با این اوصاف که مسئولیتی در ایرلند داشت، اما بیشتر ایام فراغت خود را در انگلستان به سر میکرد و در آنجا نیز رفته رفته وارد سیاست شد و سعی کرد که یک چهرهی سیاسی به خودش بگیرد. او از مقالهنویسی در باب سیاست آن هم در لندن شروع به کار کرد. او سعی میکرد با مقالههای طنز خودش، به مردمی که عقاید سنتی داشتند حمله کند و آنها را افرادی ناآگاه جلوه دهد. این کار او پس از ندت زمانی بسیار کوتاه دارای شهرت بسیار شد، جرا که آن زمان جامعهی انگلستان تشنهی کسی بود که بتواند همهی ایدههای غلط آن زمان و هر چه تفکر پوچ و بیخود و بیهوده بود را از بین ببرد. جاناتان کسی بود که دقیقاً ملت انگلستان او را خواستار بود و به همین دلیل بود که خیلی زود هم سرزبان ها افتاد و همه او را شناختند. او پس از سالها فعالیت سیاسی موفق شد در یکی از حزبهای سیاسی شروع به کار کند و پس از اینکه حزب سیاسی مورد علاقهاش به شهرت وموفقیت رسید و برندهی انتخابات شد ، سویفت تلاشش را میکند که بیشتر وقتش را بر روی نویسندگی بگذارد. او در همین سن بود که دختری به نام استلا را به پشم میبیند و عاشق او میشود و تلاش میکند که برای او بسیار نامه بنویسد. سویفت استلا را از هشت سالگی میشناخت، اما دران بازهی زمانی که این دو همدیگر را ملاقات کرده بودند ، استلا پدرش را از دست داده بود. اما از سویی هم سویفت بسیار دلبسته ی استلا شده بود. اما این عشق به سرانجامی نرسید و به یک دوستی ساده مبدل گشت.اما بعد، سویفت، پس از مدتی در سال 1713 کشیش ارشد کلیسای پاتریک شد و در همان سال نیز حزبی که او از آن حمایت میکرد با شکست مواجه شد. این شکست باعث شد که او از زندگی اجتماعیاش به کلی دور شود. اما بعد این پایان کار زندگی او نبود. او پس از مدتی تنهایی بسیار از شکست حزب سیاسی مورد علاقه و مورد حمایتش، استلا را نیز از دست داد. مرگ استلا بر عشق او نیز مهر پایان زد و این رنجی بود که هیچگاه تا به پایان عمر از خاطر نبرد. او در سالهایی که دور از کلیسا بود و همچنین در سالهایی که مشغول به کار نویسندگی شد و یکی از شاهکارهای ادبیات را خلق کرد. او اثر سفرهای گالیور را خلق کرد که بعدها بسیار هم مورد انتقاد کلیسا واقع شد.وی در سال 1742 دچار یک بیماری بسیار سخت گردید و در آخر نیز دیوانه شد و در سال 1745 دیده از جهان فرو بست.
آثار
سفرهای گالیور
نبرد کتابها
قصهی یک لاوک
پیشنهاد مؤدبانه
مروری بر آثار و اندیشهها
سویفت از معدود نویسندگانی است که یا یک اثر خویش در دنیای ادبیات معروف گشته است و نمیتوان به او لقب یک نویسندهی ماندگار را هدیه داد. بلکه تنها میتوان در باب او گفت که او یک نویسندهی با استعداد بود که توانست در زندگی خود یگ اثر شاهکار به نام سفرهای گالیور خلق کند که بسیار بسیار برای او ماندگار شد و شهرت فراوانی را پدید آورد. او نگاهی عجیب و غریب به داستان و مقولهی داستاننویسی دارد. او معتقد است که انسانها به طور کلی از یک ژن پلید در وجدشان دارند و وقتی که یک نویسنده مشغول نوشتن یک داستان میشود به نوعی این ژنهای پلید را به گرد هم در یک داستان جمع میآورد و یک روایت مثبت از دل آدمهای پلید بیرون میکشد. سویفت سالهای سال روزنامهنگار بود و البته این اصطلاحات و این گونه باورها طبیعتاً برای دورهای بوده است که وی به روزنامه نگاری اشتغال داشته است و روزنامه نگاری سیاسی با توجه به تمامی فراز و نشیبهایی که برای او فراهم آورده ، او را در چنین وضعیتی گذاشته است. حتی وی در جایی دیگر میگوید: «آنان که جامعه را استثمار میکنند و هستی بیپناهان را میربایند، با آدمخواران مناطق وحشی آفریقا چه تفاوت دارند؟ آن روحانی نمایاین بیایمان که مذهب را ابزاری برای کسب قدرت و ثروت کردهاند، آیا مأموریتشان غیر از این است که مسیحیت را به تباهی و فنا کشانند؟ چرا باید به این گونه خود کامان غافل رحم کرد؟» . وی علاوه بر نویسندگی، استعداد شهرهای در طنازی داشت. نوشتههای او عمدتاً سهلخوان هستند و بسیار روان نوشته میشوند.
ارسال دیدگاه