ماجرای این داستان (فیلمنامه) در هتلی بزرگ رخ میدهد ;درجایی شبیه یک هتل مجلل بینالمللی، با دکورهای شکوهمند، اما بیروح ;یعنی دنیایی از سنگهای مرمر، ستونها، نقش و نگارهای گچبری شده، هزارههای زرین، مجسمهها، خدمتکارانی با رفتاری خشک، مشتریانی ناشناس، مودب و احتمالا ثروتمند و تنپرور، رقصهای اعیانی، گفت و شنودهای بیمحتوا و ...در چنین مکانی، ناشناسی از سالنی به سالن دیگر ـ گاه پر از جمعیت و گاه خالی ـ پرسه میزند، از درهایی میگذرد، با آینههایی مواجه میشود .او جسته و گریخته بخشی از گفت و شنود افراد را میشنود .نگاهش از چهرهای بینام به چهره بینام دیگری میگذرد .اما همواره برمیگردد و چهره زنی جوان را مینگرد و عاقبت به او میگوید که پیش از این یک دیگر را ملاقات کردهاند و به هم عشق ورزیدهاند .او اینک به این وعدهگاه که خود زن تعیین کرده بود، آمده میخواهد او را به همراه خود ببرد .اما زن دچار ترس میشود، نمیخواهد این دنیای ساختگی و اطمینان بخش را ترک کند .دنیایی که به آن عادت دارد .از طرفی مردی دیگر، ملایم، سرد و بیاعتنا که شاید شوهر او باشد مراقب اوست .در این ماجرا، تنش رو به افزایش میان سه بازیگر اصلی داستان در روح زن جوان پندارهایی فاجعهآمیز میآفریند :تجاوز، قتل، خودکشی و ...
موضوع(ها):
فیلمنامهها
۲۰۶ صفحه
ارسال دیدگاه