«عاشقیت در پاورقی» مجموعهی ۸ داستان کوتاه با مضامین کلی عشق و مرگ است. محبعلی با نثری روان و به دور از درازگویی، بهخوبی احساسات و درونیات شخصیتهای داستانش را بیان میکند. راوی و شخصیت اول داستانها، زنان جوانیاند که به دور از فقر و مشکلات اجتماعی، در فضاهای لوکس شهری زندگی میکنند. محبعلی داستانهایش را با حداقل کلمات روایت کرده و میتوان داستانهایش را نمونههای خوبی از داستانهای مینیمالیستی دانست.
یکی از این داستانها خفاشه نام دارد. راوی میگوید: «در این داستان یک قتل اتفاق میافتد. نه این که فکر کنی داستان روایت یک قتل است.» بدین سان راوی که یک زن و به تعبیر خودش نویسنده - قاتلی است، میخواهد با جسد مرد حرف بزند. او خاطرنشان میکند: «مردها هرگز نمیتوانند به همهی حرفهای من گوش بدهند، مگر این که مثل این یکی مرده باشند. همیشه وقتی با کسی حرف میزنم، دلم میخواهد مخاطبم به چشمهایم نگاه کند، مستقیم و بدون پرش. زنها معمولا این کار را میکنند، با آرامش تمام؛ ولی مردها غالبا نگاهشان را میدزدند...»
این کتاب به عنوان مجموعهداستان اول سال ۸۴ جایزهی ادبی گلشیری انتخاب شد.
ارسال دیدگاه