موضوع(ها): نمایشنامه فرانسه - قرن ۲۰م. کتاب «نوای اسرارآمیز» اثر «اریک امانوئل اشمیت» است. این نمایشنامهی جذاب دربارهی ماجرای یک نویسنده و یک روزنامه نگار است که مصاحبهی آنها به حالت جنگی دونفره درمیآید که بسیار جالب و غافلگیر کننده است.
اریک امانوئل اشمیتاریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلسوف فرانسوی در ۲۸ ژوئن ۱۹۶۰ در لیون به دنیا آمد.
کتاب (یا حداقل نمایشنامههای) اشمیت رو که میخونی باید هرلحظه منتظر غافلگیریهای جذاب نویسنده باشی. و در این نمایشنامه هم دو سه باری این غافلگیریهای شیرین رخ داد. که همینها در کنار نثر روان اشمیت موجب جذابیت آثارش میشه. البته من داستان رو یا بهتر بگویم شخصیت لارسن را تا قبل از چند صفحهی پایانی و مشخص شدن تمام اسرار داستان بیشتر دوست داشتم. امتیاز واقعیم: ۳/۵
دربارهی خدا هم مدتها قبل از اینکه واقعا صادقانه درموردش کوچکترین سوالی از خودتون بکنین، خیلی چیزها میشنوید. و از اون به بعد، وقتی شروع میکنید دربارهاش فکر کنید قبلا تحت تاثیر حرفهایی که شنیدید قرار گرفتهاید ... ابهتش شما را گرفته...آدم به خودش میگه خوب اگر واقعا وجود نداشت که مردم این همه قرن دربارهاش حرف نمیزدن. شهرت شما هم برای من همین اثر رو داره: نمیزاره که نظر خودمو داشته باشم.
- از کجا بدونم راست میگید؟ - از بیقوارگیش.دروغ ظرافت داره، هنرمندانه است، اون چیزی رو بیان میکنه که باید میبود، درحالی که حقیقت محدود میشه به چیزی که هست."
هیچوقت مثل وقتی که دایم باهاش تماس داشتم خودمو تنها حس نکرده بودم. روی هم میپریدیم تا عطشی رو که به جونمون افتاده بود،یک عطش سیریناپذیر رو که به جنون میگرایید سیراب کنیم.دیوانهوار و طولانی. میخواستیم در درون یک جسم حل شیم. هر جدایی برامون مثل قطع عضو بود. وقتی همدیگرو لمس نمیکردیم از غیظ نعره میزدم، ب در و دیوار میکوبیدم. اگه یک روز بیرون میرفت پژمرده میشدم.با اون بود که با تمام درد و بیچارگی عشق آشنا شدم.
هیچ وقت بیرحمی رو که در پس یک نوازش نهفته است حس کردید؟ فکر میکنید که نوازش آدمها رو به هم نزدیک میکنه؟ نه، آدمها رو از هم جدا میکنه. نواز ش کلافه میکنه، اعصاب خردکنه. فاصلهای بین کف دست و پوست بوجود میآد، در پس هر نوازشی دردی هست، دردِ اینکه نمیشه واقعا به هم رسید. نوازش سوءتفاهمیه بین تنهایی که میخواد خودشو نزدیک کنه و تنهایی که میخواد بهش نزدیک شن. اما فایدهای نداره.
ارسال دیدگاه
Maryam
کتاب (یا حداقل نمایشنامههای) اشمیت رو که میخونی باید هرلحظه منتظر غافلگیریهای جذاب نویسنده باشی. و در این نمایشنامه هم دو سه باری این غافلگیریهای شیرین رخ داد. که همینها در کنار نثر روان اشمیت موجب جذابیت آثارش میشه.
1399-01-02البته من داستان رو یا بهتر بگویم شخصیت لارسن را تا قبل از چند صفحهی پایانی و مشخص شدن تمام اسرار داستان بیشتر دوست داشتم.
امتیاز واقعیم: ۳/۵
Maryam
دربارهی خدا هم مدتها قبل از اینکه واقعا صادقانه درموردش کوچکترین سوالی از خودتون بکنین، خیلی چیزها میشنوید. و از اون به بعد، وقتی شروع میکنید دربارهاش فکر کنید قبلا تحت تاثیر حرفهایی که شنیدید قرار گرفتهاید ... ابهتش شما را گرفته...آدم به خودش میگه خوب اگر واقعا وجود نداشت که مردم این همه قرن دربارهاش حرف نمیزدن. شهرت شما هم برای من همین اثر رو داره: نمیزاره که نظر خودمو داشته باشم.
1399-01-02Maryam
چیز زیبایی که در یک راز وجود داره سری است که در درونشه نه حقیقتی که پنهان میکنه.
1399-01-02Maryam
یک آدم از یک آدم دیگه چی میخواد؟ چون کسی جوابشو نمیدونه آدمها به معاشرت باهم ادامه میدهند.
1399-01-02Maryam
- به نظر شما آدم مضحکی هستم؟
1399-01-02-بدتر از اون: معمولی هستید"
Maryam
- از کجا بدونم راست میگید؟
1399-01-02- از بیقوارگیش.دروغ ظرافت داره، هنرمندانه است، اون چیزی رو بیان میکنه که باید میبود، درحالی که حقیقت محدود میشه به چیزی که هست."
Maryam
اون انقدر منو دوست داشت که باعث میشد من همه خودمو دوست داشته باشم.
1399-01-02Maryam
هیچوقت مثل وقتی که دایم باهاش تماس داشتم خودمو تنها حس نکرده بودم. روی هم میپریدیم تا عطشی رو که به جونمون افتاده بود،یک عطش سیریناپذیر رو که به جنون میگرایید سیراب کنیم.دیوانهوار و طولانی. میخواستیم در درون یک جسم حل شیم. هر جدایی برامون مثل قطع عضو بود. وقتی همدیگرو لمس نمیکردیم از غیظ نعره میزدم، ب در و دیوار میکوبیدم. اگه یک روز بیرون میرفت پژمرده میشدم.با اون بود که با تمام درد و بیچارگی عشق آشنا شدم.
1399-01-02Maryam
هیچ وقت بیرحمی رو که در پس یک نوازش نهفته است حس کردید؟ فکر میکنید که نوازش آدمها رو به هم نزدیک میکنه؟ نه، آدمها رو از هم جدا میکنه. نواز ش کلافه میکنه، اعصاب خردکنه. فاصلهای بین کف دست و پوست بوجود میآد، در پس هر نوازشی دردی هست، دردِ اینکه نمیشه واقعا به هم رسید. نوازش سوءتفاهمیه بین تنهایی که میخواد خودشو نزدیک کنه و تنهایی که میخواد بهش نزدیک شن. اما فایدهای نداره.
1399-01-02Maryam
شما از اون دسته آدمهایی هستید که دوست دارن ولی یاد نمیگیرن.
1399-01-02- در عشق چیز یاد گرفتنی وجود نداره.
- چرا. دیگری ...
Maryam
آدم وقتی چشمهاشو میبنده لذتش بیشتر میشه.
1399-01-02-احمقانه است . آدم با چشمهای باز عشقش بیشتر میشه.