موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
"لیلا" دختر خانوادهای فقیر است که مادرش را از دست داده و با پدر بسیار بداخلاق خویش زندگی میکند. پدر لیلا قصد دارد با زنی به نام "زیور" ازدواج کند. زیور برای این که لیلا را از سر راه بردارد پدر وی را تحریک میکند و سرانجام پدر لیلا، او را به شمال نزد پدربزرگش میفرستد. در شمال لیلا با پسری به نام "یاشار" آشنا میشود که از خانوادهای ثروتمند است اما دچار بیماری روحی و تحت درمان است. یاشار پس از آشنایی با لیلا بهبودی مییابد، اما لیلا که مجبور به بازگشت به تهران است رابطهاش را با یاشار قطع میکند و این امر سبب میشود تا بیماری یاشار تشدید شود. خانوادهی یاشار مجبور میشود با کمک وکیل لیلا را نزد خویش بازگردانند. سرانجام طی اتفاقاتی لیلا بار دیگر نزد یاشار بازمیگردد، اما در همان زمان متوجه میشود که در کنکور قبول شده بنابراین به تهران برمیگردد؛ غافل از این که یاشار نمیتواند دوری او را تاب آورد و نزد وی میشتابد.
ارسال دیدگاه