رمان «بینهایت بلند و به غایت نزدیک»، روایت پسری است که چند سال پس از مرگ پدرش، یک کلید را در گلدان پیدا میکند. او اطمینان دارد که این کلید به پدرش تعلق دارد، کلیدی که شاید حتی رمز چگونگی مرگ پدرش را برملا سازد. اما "اسکار" نمیداند که این کلید، کدام یک از ۱۶۲ میلیون قفل شهر نیویورک را باز میکند؟ این سوال باعث میشود تا اسکار مثل یک کارآگاه آماتور تمام محله های نیویورک را جستجو کند و وارد زندگی دوستان، اقوام و آدمهای غریبه شود. به این ترتیب وارد کشف ماجرایی میشود که به تاریخچه ۵۰ سال گذشته خانوادهاش مربوط میشود. در واقع کشمکش و جستوجو در داستان با همین کلید آغاز میشود و تبدیل به کلید روایت در داستان میشود.
او ابتدا پای پیاده به این آدرسها میرود، درحالیکه دایره زنگیاش را مدام تکان میدهد، «چون بهم کمک میکرد یادم بماند که هرچند به محلههای مختلف میروم، ولی من همچنان خودم هستم.» انجام این ماموریت حماسی شیوهی خاص اُسکار برای نزدیکی بیشتر به پدر مردهاش است؛ شیوهی خاص ُاسکار برای نزدیکی به مادر زندهاش هم بستن زیپ پشت لباسش است موقع آمادهشدنش برای بیرون رفتن.
در واقع "فوئر" از عبارت ها و اصطلاحات خاصی برای نشان دادن احساسات و عواطف اُسکار استفاده میکند مانند استفاده از "دایره زنگی" که در پاراگراف بالا به آن اشاره شد و همچنین: "بستن زیپ کیسه خواب وجودم" برای اشاره به کنارهگیری و انزوای عاطفی و "دوباره چکمه هایم سنگین شدند" برای اشاره به افسردگی و ناراحتی ناشی از مشکلات اطرافیان و خودش و ...
ابتکارات و اختراعات "اُسکار" هم که به عنوان یک پسربچه می خواهد از خلاقیت و تخیلات خودش برای بهبود اوضاع دنیای پیرامونش استفاد کند را میتوان همچون مقیاسی برای نشان دادنِ میلش به بهبود شرایط دنیایی سنگدل و تسکینی بر ناتوانی عمیقش عنوان کرد:
"کتریای که دهانهاش میتواند به دهانی برای «سوت زدن زیباترین ملودیها یا روخوانی شکسپیر» تبدیل شود؛ میکروفنهای کوچکی که پس از بلعیدنشان صداهای درونیمان را میتوانند برای همه پخش کنند؛ اتوموبیلی از مواد تجزیهپذیر؛ تورهای نجات و ایمنی در همهجا و..."
"جاناتان سفران فوئر" در ضمن این که در این داستان یک حس حمایتگری نسبت به "اسکار" دارد ولی همزمان نسبت به او بیرحم هم هست و مشکلات زیادی برای او به وجود می آورد.
در کل رمان شامل افرادی است که در جستجو و یافتن پاسخی برای خود و زندگی شان هستند و یکی از آن ها "اسکار" است که کلید جا مانده از پدرش او را به این جستجو وا داشته است.
کلید و یافتن قفل آن را می توان نمادی از جستجوی تمامی انسان ها در تاریخ برای یافتن معنی زندگی شان دانست.
یکی دیگر از نکات قابل توجه این رمان استفاده نویسنده از تکنیک های "تایپوگرافی" و "راوی های متعدد" است.
ابتکارات و افزودههای گرافیکی رمان در صفحات انتهایی به اوج خود میرسند، وقتی ترفند ایجاد تصاویر متحرک با ورق خوردن سریع صفحه های کتاب پاسخی به اشتیاق اُسکار برای بازگشت همه چیز به عقب فراهم میکند. سقوط به صعود تبدیل میشود. این یکی از عجیبترین پایانهای خوش طراحی شده و به طرز غیرمنتظرهای تاثیرگذار است.
"فوئر" در این رمان به صورت متفاوتی به مسائل نگاه میکند و به ما کمک میکند تا ما هم همان کار را انجام دهیم.
در پایان باید به ترجمه خوب این کتاب توسط "لیلا نصیری ها" نیز اشاره کرد.
علی محمدی (دانشجوی دکتری روان شناسی)
ارسال دیدگاه