اواخر دسامبر سال 1999، مجموعهاي از بلاياي عجيب و ناگوار بر «بووال» نازل ميشود. دلخراشترينشان ناپديد شدن «رمي دسمد كوچولو» بود. در آن منطقه پوشيده از جنگل گم شدن رمي همه را بهتزده كرده است. براي «آنتوان» 12 ساله كه در همسايگي خانواده دسمد زندگي ميكرد و در دل اين ماجراها قرار داشت همه چيز با مرگ يك سگ به نام «اوليس» كه متعلق به آقاي دسمد است، شروع ميشود. اواخر تابستان آنتوان پيشنهاد ساخت يك كلبه را روي بلنديهاي «سنت اوستاش» ميدهد و با همكلاسيهايش مشغول اين كار ميشود و...
ارسال دیدگاه