کتاب شاگرد قصاب (The Butcher Boy) اثر پاتریک مککیب (1955) نویسنده ایرلندی است که در سال 1393 با ترجمه پیمان خاکسار توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است. نام کتاب از ترانهای به همین نام گرفته شده که یک فولک انگلیسی است و خوانندگان زیادی آن را اجرا کردهاند. این کتاب از سوی خوانندگان و منتقدان بسیار تحسین شده و در موردش بسیار نوشتهاند. شاگرد قصاب در سال 1992 نامزد جایزه بوکر شد و علاوه بر آن جایزه ادبی آیریش تایم را به خود اختصاص داد. گاردین این کتاب را در فهرست ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خواند قرار داده است. آیریش سنترال هم کتاب شاگرد قصاب را در لیست بیست اثر برتر تاریخ ادبیات ایرلند آورده است. بر اساس این کتاب، فیلمی هم در سال 1997 ساخته شده است.
با خواندن این رمان میتوان دنیا را از دید یک نوجوان با مشکلات روانی و اختلال سلوک دید و به این موضوع پی برد که چنین بیمارانی الزاماً از روی قصد و نیت پیشین، دست به اذیت و آزار دیگران یا خودشان نمیزنند. البته برای داستان «شاگرد قصاب» نمیتوان گفت نویسنده قصد دارد با ذکر خاطرات یک نوجوان دارای مشکلات روانی، جامعهاش را به نقد بکشد، بلکه پاتریک مک کیب قهرمان داستانش یعنی فرنسی را از طبقه کارگر انتخاب کرده و سعی کرده با نوعی نگاه جبرباورانه، عوامل محیطی و وراثتی را در شکلگیری شخصیتهای داستانش پررنگ جلوه دهد: پدری الکلی، مادری نیمه مجنون و محیط تربیتی خشن. این ایده حتی در عنوان اثر «شاگرد قصاب» قابل رویت است.
نخستین تنش مهم داستان، درگیری «فرنسی» و «فیلیپ» است که با توجه به زمینهسازیهای اولیه به مثابه مبارزهای طبقاتی جلوهگر میشود. نویسنده با منشی کم و بیش بغضآلود، «فیلیپ» برآمده از طبقه مرفه را معرفی میکند: او تمیز است، خانواده خوبی دارد، درسخوان است، دانش زیادی دارد و گنجینهای دارد از کتابهای «کمیک استریپ». اما این همه صفت مطلوب را «مک کیب» طوری ارائه میدهد که «فیلیپ» در نظر خواننده نه تنها شخصیت جذابی از کار در نمیآید، بلکه تمام بلاهای بیدلیلی که «فرنسی» بر سر او میآورد، برای ما لذتبخش جلوه میکند. خشم ما از رستهای که فیلیپ نماینده آن است، وقتی شدت میگیرد که مادر فیلیپ فرنسی و خانوادهاش را مشتی «خوک» مینامد.
این کتاب در عین داستانگویی، لایههای مختلفی دارد که زیر روایت اصلی در جریان است، از جمله مسائل اجتماعی و سیاسی ایرلند، جنگ سرد و... اما اصلیترین لایهی رمان، بخش روانشناسانه آن است که هوشمندانه به دیدگاههای یک بیمار روانی میپردازد و با طنزی سیاه و گاه بچگانه، رمان را پیش میبرد.
فرناز ابراهیمی
داستانهای ایرلندی - قرن 20م.
۲۲۶ صفحه
ارسال دیدگاه