سیمون کلود از پیشگامان رمان نو لقب گرفته است که از ویژگی آثار او بلندی و پیچیدگی جملههاست به طوری که گاهی یک جمله دو صفحه ادامه پیدا میکند. رمان «جاده فلاندر» نیز با همین سبک نوشته شده است. کلود سیمون در سال ۱۹۸۵ موفق به دریافت جایزهی نوبل شد.
داستان در بستر جنگ جهانی دوم و در فرانسهی تحت اشغال نازیها اتفاق میافتد. ژرژ سربازی فرانسویست که پس از شکست گروهانش با لباس مبدل به دهکدهای فرار میکند، اما اسیر میشود. همزمان با داستان ژرژ، داستانی با فاصلهی زمانی ۲۰۰ سال پیش در فرانسه روایت میشود که این دو داستان ارتباطی پیدا نمیکنند. سروان، بلوم و ایگلزیا شخصیتهای دیگر داستان هستند که در اوج خستگی و درماندگی و ناامیدی به آنچه که برایشان باقی مانده است چسبیدهاند، هر چند که برای ادامه زندگی و حتی جنگیدن هیچ دلیلی ندارند...
کلود سیمون این داستان تاثیرگذار دربارهی جنگ را با بهرهگیری از تجربههای جنگی خود نوشته است و همین تجربههاست که به نوشتهی او عمق میدهد. سیمون در مصاحبهاش دربارهی جاده فلاندرمیگوید: عنوان موقت کتاب «تکههایی از فاجعه» بود، فاجعهای که سر خود من آمد. من جاهای خالی را پر نمیکنم، تکه تکهها به همان صورت باقی میمانند. چرا این خاطرههای خرده ریز را به ترتیب زمان مرتب کنم؟ نیت من کشیدن خواننده به موقعیتی بود که زمانی را حس کند که من حس کردم...
به نظر میرسد سیمون در این کار موفق بوده، هرچند همین مساله به سنگینی کار انجامیده و البته حذف قسمتهایی از متن توسط مترجم به دلیل ممیزی، درک کتاب را سختتر کرده است. در مجموع کلود سیمون در جادهی فلاندر، جنگ را وسیلهای قرار میدهد تا به شرح وضعیت انسانی بپردازد.
اکرم حیدری
داستانهای فرانسوی، قرن 20ام.
ارسال دیدگاه