در رمان حاضر، كورا دختری ست که در يک مزرعه پنبه در ايالت جورجيا برده است و کمکم قدم به دنيای زنانگی میگذارد، دورهاي که دردهای بيشتری در انتظارش است. يک روز سزار، برده جديدی که از ويرجينيا آمده، با او در مورد راهآهن زيرزمينی صحبت میکند و با هم تصميم سختی میگيرند: فرار. راهآهن زيرزمينی، هم به سرزمينهای آزاد متصل میشود، هم به سرزمينهای موافق بردهداری، و میتوان با سفر در اين راهآهن، چهره واقعی آمريکا را در آن دوران ديد.
ارسال دیدگاه