«شيرزاد حسن» در این رمان از شخصیت مردی صحبت میکند که خوابها و کابوسهای وحشتناک و چندشآور میبیند. آن مرد خوابهای تکراری عذابآورش را نشئت گرفته از اتفاقی در دوران کودکیاش میداند که دو عنکبوت سیاه روی بالشش به سمت گوشهای او حرکت میکردند و او با دیدن آنها جیغ بلندی کشیده و دیگر نتوانسته بود هیچگاه به راحتی بخوابد. مردی که عاشق زنهاست و حالا بهخاطر عشق از مرگ ترس و نفرت دارد... نویسنده در این رمان، هزارتوی ذهن انسان درمانده امروز را به نمایش میگذارد.
ارسال دیدگاه