کتاب حاضر، داستاني است که در آن آذر دختري سيساله است که بعد از شش سال که به خاطر اتفاقهاي مختلفي که از نوجواني تا بيستوچهارسالگي در زندگياش افتاده و او را از زندگي آرام در ايران مأيوس کرده به آلمان رفته، به خاطر سکته مغزي و در کما رفتن پدرش به ايران برميگردد. در خلال سفر چندروزه آذر به ايران او بسياري از رازهاي مگويش را بازگو ميکند و مخاطب از اين رهگذر با آنچه بر آذر گذشته روبرو ميشود.
ارسال دیدگاه