در داستان «پدرو پارامو»، مردی بنا بر وصیت مادرش، در جستجوی ردی از پدر هرگز ندیدهی خویش «پدرو پارامو» راهی سفر میشود؛ پدری که زندگیاش، همانند محتویات صندوق «پاندورا» ست. مقصد سفر، جایی به نام «کومالا»؛ دهکدهای متروک است، که ارواح ساکنان سابقش، در آنجا در گشتوگذار هستند، شاید با تکیه بر همین برهان و به تناسب آشفتگیهای عالم ارواح است، که نویسنده، شیوهی روایت عجیب و پیچیدهای را برای نگارش داستان خویش برگزیده؛ شیوهای که باعث میشود خوانشگر در جایجای داستان نه چندان بلند، چندین بار با دیگر شدن موضوع، راوی، و زمان روبرو شود.
موضوع(ها):
داستانهای مکزیکی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه