بعد از خوندن کتاب گنگمحل، احساس گنگی دارم. انتظار نداشتم اینجوری تموم شه. از طرفی نمیدونم میخواست به چه نتیجهای برسه (یا شاید نمیخواست به نتیجه برسه)، از طرف دیگه توی سرم پر از سوال شده. واقعا زبان تکلم فطریست یا اکتسابی؟ شما چی فکر میکنید؟ اصلا امروز جواب علمی براش وجود داره؟ اکبر شاه گورکانی هم دنبال جواب همین سوال بود. برای همین دوازده تا نوزاد رو توی یه کاخ جمع کرد و پرستارانی براشون گذاشت که اصلا حرف نزنند، اسم اونجا رو گذاشتند گنگ محل. حالا توی این کتاب راوی داستان (که تا وقتی خودش نگفته بود فکر میکردم دختره)، دنبال جواب همین سوال میگرده و باید بخونید تا ببینید چه کارای وحشتناکی برای رسیدن به جوابش انجام میده. تازگیا از خودم میترسم. خیلی عجیبه چنین چیزایی خوندم و حالم بد نیست، حتی یه جاهایی احساس همذاتپنداری میکردم، یعنی میخواستم بدونم چه اتفاقی میافته. عجیبه. شاید هم نویسنده از قصد جوری نوشته که چنین احساسی در خواننده ایجاد کنه. کتاب شامل سه بخشه: کارن، لیلین و دوقلوها. یه جاهاییش هم برمیگرده به زمان کودکیش و از مامان و باباش میگه و کاملا حس میشه این حالت روانی رو از مادرش به ارث برده که با تربیت یا بهتره بگم سوءتربیت مادرش شدیدتر هم شده. مثل همیشه مرسی از ترجمهی فوقالعادهش. مرسی از نشر خوب هیرمند. نمیتونم بگم از کتابای خیلی مورد علاقهم بود اما داستان جالبی بود، موضوعشو دوست داشتم. کاش بقیهی نویسندهها هم یکم خلاقیت به خرج بدن اینقدر دربارهی موضوعات تکراری ننویسند.
این ذات موجودیت اجتماعی است. ما حرف میزنیم تا محدودیتهایی ایجاد کنیم و تمام دنیا را در قابی کوچک جا دهیم. با این وجود چنانچه هر یک از کتابهای نوشته شده در باب کلام را باز کنید، فرض از هدف کلام را برقراری ارتباط گذاشته و خود را درگیر مسائلی نظیر ساختار و دستور زبان، تبادل اطلاعات معنادار و امکان تحلیل گفتمان کرده است. تقریبا در هیچ مورد، اشارهای به فعل ایجاد صدا نشده؛ حتی با آنکه دلیل بیشتر گفتوگوهای انسان همین است. مردم حرف میزنند تا صدا دربیاورند و از طرفی، ادب حکم میکند که آن صدا، دستکم تا حدودی معنادار باشد، اما اگر آنها را به حال خودشان رها کنی، بدشان هم نمیآید تنها غرولند کنند و زوزه بکشند. ۱۷۲
ارسال دیدگاه
darya
بعد از خوندن کتاب گنگمحل، احساس گنگی دارم. انتظار نداشتم اینجوری تموم شه.
1399-01-21از طرفی نمیدونم میخواست به چه نتیجهای برسه (یا شاید نمیخواست به نتیجه برسه)، از طرف دیگه توی سرم پر از سوال شده. واقعا زبان تکلم فطریست یا اکتسابی؟ شما چی فکر میکنید؟ اصلا امروز جواب علمی براش وجود داره؟
اکبر شاه گورکانی هم دنبال جواب همین سوال بود. برای همین دوازده تا نوزاد رو توی یه کاخ جمع کرد و پرستارانی براشون گذاشت که اصلا حرف نزنند، اسم اونجا رو گذاشتند گنگ محل.
حالا توی این کتاب راوی داستان (که تا وقتی خودش نگفته بود فکر میکردم دختره)، دنبال جواب همین سوال میگرده و باید بخونید تا ببینید چه کارای وحشتناکی برای رسیدن به جوابش انجام میده.
تازگیا از خودم میترسم. خیلی عجیبه چنین چیزایی خوندم و حالم بد نیست، حتی یه جاهایی احساس همذاتپنداری میکردم، یعنی میخواستم بدونم چه اتفاقی میافته. عجیبه. شاید هم نویسنده از قصد جوری نوشته که چنین احساسی در خواننده ایجاد کنه.
کتاب شامل سه بخشه: کارن، لیلین و دوقلوها. یه جاهاییش هم برمیگرده به زمان کودکیش و از مامان و باباش میگه و کاملا حس میشه این حالت روانی رو از مادرش به ارث برده که با تربیت یا بهتره بگم سوءتربیت مادرش شدیدتر هم شده.
مثل همیشه مرسی از ترجمهی فوقالعادهش.
مرسی از نشر خوب هیرمند.
نمیتونم بگم از کتابای خیلی مورد علاقهم بود اما داستان جالبی بود، موضوعشو دوست داشتم. کاش بقیهی نویسندهها هم یکم خلاقیت به خرج بدن اینقدر دربارهی موضوعات تکراری ننویسند.
darya
این ذات موجودیت اجتماعی است. ما حرف میزنیم تا محدودیتهایی ایجاد کنیم و تمام دنیا را در قابی کوچک جا دهیم. با این وجود چنانچه هر یک از کتابهای نوشته شده در باب کلام را باز کنید، فرض از هدف کلام را برقراری ارتباط گذاشته و خود را درگیر مسائلی نظیر ساختار و دستور زبان، تبادل اطلاعات معنادار و امکان تحلیل گفتمان کرده است. تقریبا در هیچ مورد، اشارهای به فعل ایجاد صدا نشده؛ حتی با آنکه دلیل بیشتر گفتوگوهای انسان همین است. مردم حرف میزنند تا صدا دربیاورند و از طرفی، ادب حکم میکند که آن صدا، دستکم تا حدودی معنادار باشد، اما اگر آنها را به حال خودشان رها کنی، بدشان هم نمیآید تنها غرولند کنند و زوزه بکشند.
1399-01-21۱۷۲