در این رمان، جنگ از نگاه پسر یازده سالهای که دستخوش امواج بیرحمانه جنگ شده، روایت گردیده است. در این جنگ (مانند همه جنگها) نه غالبی است و نه مغلوبی، نه قهرمانی است و نه ضدقهرمانی، این خود انسان است که عذاب میکشد و در نبرد برای بقا از هیچچیز فروگذار نمیکند. «جیم»، پسرک داستان، شاهد انفجار بمب هستهای به صورت تابش نمادین نور سفید مرگبار بر فراز ناکازاکی است. اساس رمان زندگینامه خود نویسنده است که در شانگهای متولد شده. با ورود ژاپنیها به جنگ جهانی دوم (۱۹۴۱) بهشت استعماری خانواده بالارد به پایان میرسد و ژاپنیها همه اتباع کشورهای متفق ساکن چین را به اردوگاه غیرنظامیان میفرستند و مضمون رمان توصیف تجربه همین سالهای دوزخی است.
موضوع(ها):
جنگ جهانی دوم، ۱۹۳۹ - ۱۹۴۵ م. - چین - داستان
پسران - چین - داستان
ارسال دیدگاه