جنگیدن با دشمنی که از او نفرت داری آسان است، سخت، جنگ با آنانی است که دوستشان داری. اینجاست که شجاعت معنا مییابد. آدورا گمان میکند دیگر همهچیز تمام شده، شوهرش بیست سال پیش مرده، پسرش بزرگ شده و از پیشش رفته و حالا فقط دو دلخوشی در زندگیاش دارد: کارش در انتشارات و تز دکترایش دربارهی اسطورهی کیخسرو. اما هرگز چنین در اشتباه نبوده است. درست موقعی که فکر میکند همهچیز را دربارهی کیخسرو میداند، کتابچهی عجیبی به دستش میرسد که تمام دانستههایش را دربارهی این شاه عارف و اسرارآمیز که در فرهنگ ایرانی به «شاه زنده» مشهور است، به چالش میکشد. اما نمیتواند در تز دکترایش از این یافتههای جدید استفاده کند، چرا که نویسندهی کتابچه هیچ اشارهای به هیچ مرجعی در نوشتههایش نکرده است. برای همین، آدورا جستجوی بزرگش را برای یافتن نویسندهی گمنام این کتاب آغاز میکند تا مستقیماً مستندات ادعاهای نویسنده را از از خود او بپرسد. جستجویی که به سفری طولانی و حیرتآور در زمان و مکان ختم میشود که تمام باورهای قبلی آدورا را به چالش میکشد. کیخسرو سومین رمان آرش حجازی است، دو رمان قبلی او، اندوه ماه و شاهدخت سرزمین ابدیت با ده سال فاصله از هم منتشر شدند و اینک کیخسرو که شش سال پس از شاهدخت منتشر میشود، در آمیزهای از واقعیت و افسانه، زندگی و مرگ، عشق و نفرت، وجه دیگری از این نویسنده را به نمایش میگذارد.
موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن ۱۴
ارسال دیدگاه