این داستان بازگوکننده آن چیزی است که در بردباری یک زن میگنجد و مصلحتاندیشی یک مرد آن را میسر میسازد. اگر میشد به عملکرد ماشین قانون در کشف موارد مشکوک اعتماد کرد و رسیدگی به پروندههایی که برای بازجویی ارجاع میشوند قابلکنترل بود، امکان داشت با استمدادی اندک از تأثیر و نفوذ طلا، که هر امری را تسهیل میکند و مثل روغن گریس، هر چرخی را به راه میاندازد، وقایعی را که در این کتاب بازگو میشوند، در دادگاهی علنی مطرح و کلی هم مشتری و بیننده پروپاقرص برایش دستوپا کرد.
در این داستان با شیوه روایتی جالبی برخورد میکنیم، به گونهای که هر یک از شخصیتهای داستان قسمتی از این واقعه را از دید خود مطرح میکنند.
زن سفیدپوش نه صرفاً داستانی عاشقانه است و نه جنایی. بلکه با تلفیقی از ماجرای عاشقانه والتر هارترایت و از طرفی شخصیت مرموز سرپرسیوال گلاید مخاطب را مجبور به ادامه این داستان پرفراز و نشیب میکند.
موضوع(ها):
داستانهای انگلیسی - قرن ۱۹م.
ارسال دیدگاه