رمان حاضر روايتي است فرسنگها دور از ميدان جنگ، فارغ از تمام کشت و کشتارهاي خونين و بمبارانهاي بیامان. اين اثر داستان مردي ميانسال است که از ۱۶ سالگي و از خاطرات خويش در گيرودار جنگ جهاني دوم مينويسد و با وجود آنکه اين رمان پيرامون جنگ دوم جهاني ميچرخد هيچ صحنهای از جنگ را به تصوير نميکشد و تنها حضور مداوم آن چون سايهای مخوف در کتاب سايه افکنده است. جنگ در اين کتاب نشان از چيزي دوگانه دارد؛ يکي جنگ بيروني و ديگري نبردي با درون. جنگ بيروني بر کسي پوشيده نيست اما نبرد دروني نبردي است که از چشم همگان پنهان است و انسان را بر آن ميدارد تا تيغ از نيام برکشد و به ستيز با دشمن درون خويش برود.
ارسال دیدگاه