«بلبل حلبی» مجموعهی ۱۰ داستان کوتاه است که با بیانی طنز زندگی مردم در شرایط مختلف و مشکلات و مسائل اجتماعی آنان را شرح میدهد. در این مجموعه، نویسنده با ظرافت و بهرهگیری از تجربهی نویسندگی به تناسب از تمامی عناصر داستانی استفاده نموده است. زبان هموار و متناسب با پیرنگ و طرحهای داستانی، شخصیتپردازی غنی و تعلیق قوی، داستانهای این مجموعه را قوام بخشیدهاند. «بلبل حلبی» برگزیدهی جایزهی ادبی نویسندگان و منتقدان مطبوعات سال ۸۵ و برندهی جایزهی اول بهترین مجموعهداستان سال ازطرف جایزهی ادبی اصفهان شد.
«میگوید آب، میگویم آب»، «کتاب اول شاعر»، «بازی ناتمام»، «بلبل حلبی»، «خروس»، «رمانس»، «غایب»، «مردن به روایت مهرو»، «بنفشهها در آفریقا گل میدهند» و «باغ تابناک» عنوان داستانهای این مجموعهاند.
ارسال دیدگاه
darya
مجموعه داستان کلا چیز عجیبیه. همیشه تعجب میکنم از مجموعه داستانها. نویسندههایی که عاشقشونم وقتی کوتاه مینویسند یه وقتایی واقعا عالی و یه وقتایی افتضاح مینویسند.
1399-01-16این مجموعه داستان هم همه جور داستانی داشت. نقطهی اوج همهی داستانا آخرشون بود. از بین همهشون فقط داستان "خروس" بود که اصلا ازش خوشم نیومد و زوری خوندمش بقیهشون یه جور قشنگی دلنشین بودند. داستان "مردن به روایت مهرو" یکم شبیه چشمهایش بزرگ علوی بود. "بلبل حلبی" رو تقریبا از همهش بیشتر دوست داشتم. "میگوید آب، میگویی آب، میگویم آب" یکم معمولی بود. "بنفشهها در آفریقا گل میدهند" حالت طنز تلخی داشت که دوستش داشتم. "کتاب اول شاعر" هم غمناک بود و قشنگ. "غایب" یه حس عجیبی داشت که یهویی آخراش درکش میکنید. "بازی ناتمام" عاشقانه و قشنگ بود. "رمانس" هم دربارهی موسیقی بود که دوستش داشتم؛ ولی از همه تاثیرگذارتر داستان آخرش "باغ تابناک" بود. بعضی جاها بعضی داستانا یکم خندهدار میشد و یه جاهایی هم یهو ناراحت کننده. البته باید خیلی دل نازک باشید که اشکتونم دربیاره ولی خب حتما روی قلبتون تاثیر میذاره.