رمان حاضر روایتی است از یک زن میانسال با دندانی آبسه کرده که ماجراها و اتقاقهای نامتعارفی برایش رقم میخورند. جنیدی در این رمان این زن را که معلمی میکند با وجهی از شهر و جامعه روبهرو میکند که بیرحمانه، مشوش و پر از غافلگیری است. قهرمان تنهای او که چرک امانش را بریده، در فضای یک جامعه نامهربان تلاش میکند از هویت خودش، از تنهاییاش و از روحش مراقبت کند. اما سیر حوادث به نحو دیگری است.
موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
ارسال دیدگاه