گوساله کوچکی به نام فردیناند، با گلهای از گاوها در اسپانیا زندگی میکند. فردیناند برخلاف دیگر گوسالهها که دوست دارند شاخهایشان را به هم بکوبند و سمهایشان را بر زمین بکشند، دوست دارد در جایی کاملاٌ آرام بنشیند، و گلها را بو کند. روزی از روزها بر حسب اتفاق، توسط عدهای گاوباز برای مسابقهی گاوبازی به مادرید برده میشود. اما در زمین مسابقه، به جای خشونت و شاخ کوبیدن، آرام مینشیند و...؛ داستان «اما فردیناند این کار را نکرد»، پیام صلح و دوستی برای خوانشگر کمسال خویش دارد. نویسنده کوشش کرده، تا روحیهی صلحطلبی، و آرامش را در داستانی از زبان حیوانات به خوانشگر برساند. مونرو لیف، ژرف بینانه شخصیت اصلی داستان خویش را، گاو انتخاب کرده، آنهم گاوی اسپانیایی، که دارای شهرت، قدرت و خشونتی جهانی ست. در جایی که گاوها برای خشونت، و سرگرمی گاو بازها تربیت میشوند، گاوی وجود دارد، که عاشق طبیعت، و زیبایی ست. داستان نشان میدهد، که صلح و آرامش را میتوان، در هر مکان، و زمانی، بهدست آورد. متن داستان روان، و درکش بسیار آسان است. تصاویر کتاب در راستای متن حرکت میکنند، و باوجوداینکه تکرنگ (سیاهوسفید) هستند، چیزی از جذابیتشان کاسته نشده، و فضای تصاویر با فضای متن داستان، کاملاً همخوانی دارد. داستان فردیناند، یک داستان چندلایه است، که در زیر پوستهی ظاهر، میتوان داستان انسانهایی را دید، که عاشق طبیعت و زیبایی هستند. انسانهایی که به دور از دغدغهی مد، یا عرفهای فرهنگی، و اجتماعی، به زندگی خود ادامه میدهند، و آنگونه که میخواهند زندگی میکنند.
موضوع(ها):
داستانهای حیوانات
ارسال دیدگاه