من بعد از یک سالواَندی به دوبارهخوانی این کتاب روی آوردم. دوبارهخوانیای که کاملاً اتفاقی بود. خیلی ساده در جواب خواهرم که پرسید: «بهنظرت چه کتابی بخونم؟» گفتم:«در خدمت و خیانت زنان». اینطوری شد که پای کتاب از میز خواهرم به تختخوابم کشیده شد و این آغاز عشقبازی من و کتاب «در خدمت و خیانت» زنان بود! باید اعتراف کنم بیش از بار اولی که خواندمش جذبم کرد. سیر تحول دیدگاهم در این فاصلهی یکساله نگاهم را هم به این کتاب تغییر داده بود. بار اول فقط خودم را معیاری برای تصدیق یا رد مطالبش قرار داده بود و تکتک کلمات و جملهها را با خودم مقایسه میکردم، برای همین در طول مطالعه بارها پیش میآمد که کُفری میشدم و فشار خونم بالا میرفت. در این دوبارهخوانی معیارم تمام دختران و زنانی بود که میشناختم و حتی نمیشناختم اما رفتارشان را در همین فضای مجازی دیده بودم، اینبار معیارم، تفکر غالب جامعهمان بود که در این یکی دو سال بیشتر به زنستیز بودنش پی برده بودم. البته باید بگویم که من دنیا را در جنگ با زنان نمیبینم اما تفکرات بسیاری از ما –چه مرد، چه زن- در جهت محدود کردن زنان به خودآرایی، ازدواج و خانهنشینی است که اگر زنی غیرازاین سه راه را پیش بگیرد، بیگمان چیزی کم دارد و آن چیز حتماً «زیبایی ظاهری» است! در قسمتی از همین کتاب هم آمده: «شگفتی ما از دیدن هرازگاهی زنی که همزمان زیبایی ظاهری و دانش ذهنی خود را آشکار میکند، برخاسته از همان باور تاریخی است که زن را یا زیبا میخواهد یا دانشمند!» و حالا با تغییر معیارهایم این کتاب جذابتر، خوشخوانتر و قابل تاملتر شده بود. کتابی با 4 بخش: • ازدواج، توهم یک ضرورت • گهوارهای که ویران میشود • در خدمت و خیانت زنان • جنس سوم بخش اول به نقد تفکری میپردازد که ازدواج را برای زنان به ضرورتی مهم بدل کرده است و در خلال آن به نقش تربیت و جامعه در شکلگیری این تفکر اشاره میکند. بخش دوم دربارهی قاعدگی و سندروم پیش از قاعدگی (PMS) بحث میکند و از فرازونشیب هورمونهایی میگوید که زندگی زن را تحتالشعاع قرار میدهد. بخش سوم، زن خانگی را با زن اجتماعی مقایسه میکند و با مروری کوتاه بر تاریخچهی فمینیسم از خیانتها و خدمتهای این نگرش فکری به زنان میگوید. و در آخرین بخش هم به سراغ «زن سیونُه ساله» میرود. زنی که در آستانهی یائسگی و سرآمدن جذابیتهای جوانی قرار دارد. دورانی که ممکن است زن را برای جبران خلاهای درونی به سمت هنر، ادبیات و یا معنویات بکشاند. این کتاب بیش از آنچه که در این نوشته آمده حرف برای گفتن دارد. پیشنهاد میکنم بدون پیشداوری سراغش بروید و اجازه بدهید کلمات در شما نشست کند! و شاید این تهنشینی زمان طولانیای را بطلبد! زمانی که برای من یکسالواندی طول کشید.
ارسال دیدگاه
Ziba_Heidari
من بعد از یک سالواَندی به دوبارهخوانی این کتاب روی آوردم. دوبارهخوانیای که کاملاً اتفاقی بود. خیلی ساده در جواب خواهرم که پرسید: «بهنظرت چه کتابی بخونم؟» گفتم:«در خدمت و خیانت زنان». اینطوری شد که پای کتاب از میز خواهرم به تختخوابم کشیده شد و این آغاز عشقبازی من و کتاب «در خدمت و خیانت» زنان بود!
1398-11-29باید اعتراف کنم بیش از بار اولی که خواندمش جذبم کرد. سیر تحول دیدگاهم در این فاصلهی یکساله نگاهم را هم به این کتاب تغییر داده بود. بار اول فقط خودم را معیاری برای تصدیق یا رد مطالبش قرار داده بود و تکتک کلمات و جملهها را با خودم مقایسه میکردم، برای همین در طول مطالعه بارها پیش میآمد که کُفری میشدم و فشار خونم بالا میرفت.
در این دوبارهخوانی معیارم تمام دختران و زنانی بود که میشناختم و حتی نمیشناختم اما رفتارشان را در همین فضای مجازی دیده بودم، اینبار معیارم، تفکر غالب جامعهمان بود که در این یکی دو سال بیشتر به زنستیز بودنش پی برده بودم.
البته باید بگویم که من دنیا را در جنگ با زنان نمیبینم اما تفکرات بسیاری از ما –چه مرد، چه زن- در جهت محدود کردن زنان به خودآرایی، ازدواج و خانهنشینی است که اگر زنی غیرازاین سه راه را پیش بگیرد، بیگمان چیزی کم دارد و آن چیز حتماً «زیبایی ظاهری» است! در قسمتی از همین کتاب هم آمده: «شگفتی ما از دیدن هرازگاهی زنی که همزمان زیبایی ظاهری و دانش ذهنی خود را آشکار میکند، برخاسته از همان باور تاریخی است که زن را یا زیبا میخواهد یا دانشمند!»
و حالا با تغییر معیارهایم این کتاب جذابتر، خوشخوانتر و قابل تاملتر شده بود. کتابی با 4 بخش:
• ازدواج، توهم یک ضرورت
• گهوارهای که ویران میشود
• در خدمت و خیانت زنان
• جنس سوم
بخش اول به نقد تفکری میپردازد که ازدواج را برای زنان به ضرورتی مهم بدل کرده است و در خلال آن به نقش تربیت و جامعه در شکلگیری این تفکر اشاره میکند.
بخش دوم دربارهی قاعدگی و سندروم پیش از قاعدگی (PMS) بحث میکند و از فرازونشیب هورمونهایی میگوید که زندگی زن را تحتالشعاع قرار میدهد.
بخش سوم، زن خانگی را با زن اجتماعی مقایسه میکند و با مروری کوتاه بر تاریخچهی فمینیسم از خیانتها و خدمتهای این نگرش فکری به زنان میگوید.
و در آخرین بخش هم به سراغ «زن سیونُه ساله» میرود. زنی که در آستانهی یائسگی و سرآمدن جذابیتهای جوانی قرار دارد. دورانی که ممکن است زن را برای جبران خلاهای درونی به سمت هنر، ادبیات و یا معنویات بکشاند.
این کتاب بیش از آنچه که در این نوشته آمده حرف برای گفتن دارد. پیشنهاد میکنم بدون پیشداوری سراغش بروید و اجازه بدهید کلمات در شما نشست کند! و شاید این تهنشینی زمان طولانیای را بطلبد! زمانی که برای من یکسالواندی طول کشید.