جمعیت مثل سیل از پلههای ساختمان بالا میرفتند. لا به لای مردهایی با کت و شلوار تیرهی غربی و کیمونو، گیشاها با کیمونوهایی با رنگهای درخشان چون برگهای پاییز روی آب تیرهی رودخانه ایستاده بودند. یک بار دیگر، زندگی را دیدم که با تمام هیجانات شلوغی که میتوانست داشته باشد از کنارم میگذشت. شتابزده خیابان را دویدم و به خیابانی پیچیدم که در امتداد رودخانهی شیراکاوا بود، ولی در آنجا نیز مردها و گیشاها با زندگیهایی هدف دار در شتاب رفتن بودند. برای خواباندن درد این فکر به طرف رودخانه شیراکاوا پیچیدم، اما ظلم بود، حتی آب رودخانه هم با هدف پیش میرفت - به رودخانهی کامو و سپس به خلیج اوزاکا و بعد به دریاهای داخلی میریخت. به نظرم میرسید که در همه جا همان پیام در انتظارم است. به کنار دیوار سنگی کوتاهی در کنار رودخانه خزیدم و گریه را سر دادم. احساس میکردم جزیرهی متروکی در یک اقیانوس هستم، به طور یقین بدون گذشته، و بدون آینده. به زودی به جایی میرسیدم که فکر میکردم دیگر صدای بشری به گوشم نخواهد رسید - که ناگهان صدای مردی را شنیدم که میگفت: «چی شده، امروز قشنگتر از آن است که این قدر غمگین باشی.»
گیشا در فرهنگ ژاپن به زنانی گفته میشه که در مراسم خاص صرف چای حضور پیدا میکنند و برای مهمانها که معمولاً مردانی از طبقات بالا و ثروتمند هستند چای و ساکی میریزند. البته وظیفه این زنها فقط همین کار نیست و برای رسیدن به این درجه باید سالها دورههای مخصوص ببیند و هنرهایی مثل نوازندگی و رقص هم یاد بگیرند. مشخصه که در کنار داشتن این هنرها و وظایف باید زیبایی و خوش سخنی و دادن سرویسهای دیگه به مردان مشتریشون رو داشته باشند! البته این سرویسهای اضافی در حدی نیست که بشه گیشا رو دقیقاً مترادف با زنی که از راه خودفروشی کسب درآمد میکنه دونست. بیشترین درآمد گیشاهای موفق در زمانی هست که یکی از مشتریهاشون طالب بشه که بکارتشون رو برای اولین بار از بین ببره. مبلغ بسیار زیادی از این راه نصیب گیشا و حامیهای اون میشه. بعد از اون هم اگر گیشای موفقی باشه میتونه دانا پیدا کنه. دانا به مردی گفته میشه که شریک جنسی گیشا تا آخر عمر یا تا دورهای از زندگیش حساب میشه و در ازای این شراکت مخارج زندگی گیشا رو پرداخت میکنه. این توضیحات رو دادم که بفهمید توی این کتاب با چه سبک زندگیای مواجه میشید. خاطرات به دنبال بیان هدف و نتیجه گیری خاصی نیستند و بعد از تموم شدن دوره اوج گیشایی فرد با سرعت زیاد سر هم بندی و تمام میشن. خوندنش از این جهت جالب بود که با یه جلوه از فرهنگ ژاپن سنتی مواجه میشیم که تا قبل از اون درکی ازش نداشتیم. برای من که صرفاً از این جهت جذابیت داشت. درضمن اگر نسخه الکترونیکی کتاب رو میخونید باید برای اعصاب خوردی سر جا به جا شدن چند جا از متن خودتون رو آماده کنید. من نسخه سایت 98ایها رو خوندم که این مشکل رو داشت.
ارسال دیدگاه
mryshahr
گیشا در فرهنگ ژاپن به زنانی گفته میشه که در مراسم خاص صرف چای حضور پیدا میکنند و برای مهمانها که معمولاً مردانی از طبقات بالا و ثروتمند هستند چای و ساکی میریزند. البته وظیفه این زنها فقط همین کار نیست و برای رسیدن به این درجه باید سالها دورههای مخصوص ببیند و هنرهایی مثل نوازندگی و رقص هم یاد بگیرند. مشخصه که در کنار داشتن این هنرها و وظایف باید زیبایی و خوش سخنی و دادن سرویسهای دیگه به مردان مشتریشون رو داشته باشند! البته این سرویسهای اضافی در حدی نیست که بشه گیشا رو دقیقاً مترادف با زنی که از راه خودفروشی کسب درآمد میکنه دونست. بیشترین درآمد گیشاهای موفق در زمانی هست که یکی از مشتریهاشون طالب بشه که بکارتشون رو برای اولین بار از بین ببره. مبلغ بسیار زیادی از این راه نصیب گیشا و حامیهای اون میشه. بعد از اون هم اگر گیشای موفقی باشه میتونه دانا پیدا کنه. دانا به مردی گفته میشه که شریک جنسی گیشا تا آخر عمر یا تا دورهای از زندگیش حساب میشه و در ازای این شراکت مخارج زندگی گیشا رو پرداخت میکنه.
1398-07-10این توضیحات رو دادم که بفهمید توی این کتاب با چه سبک زندگیای مواجه میشید. خاطرات به دنبال بیان هدف و نتیجه گیری خاصی نیستند و بعد از تموم شدن دوره اوج گیشایی فرد با سرعت زیاد سر هم بندی و تمام میشن.
خوندنش از این جهت جالب بود که با یه جلوه از فرهنگ ژاپن سنتی مواجه میشیم که تا قبل از اون درکی ازش نداشتیم. برای من که صرفاً از این جهت جذابیت داشت.
درضمن اگر نسخه الکترونیکی کتاب رو میخونید باید برای اعصاب خوردی سر جا به جا شدن چند جا از متن خودتون رو آماده کنید. من نسخه سایت 98ایها رو خوندم که این مشکل رو داشت.
تاریخ مطالعه: سهشنبه ۷ آبان ۹۳