کتاب حاضر، روایت زندگی زنی 50 سالة اروپا دیده است. بهار است و او به تهران آمده و در شهر ساحلی ایران، «رامسر» منتظر میهمان است و او میخواهد قبل از آمدن میهمانان شماره تلفنهای سررسید سال قبل را به سال جدید یعنی 83 وارد کند. او سررسید را باز میکند. صفحة حروف الفبای دفترچه را بررسی میکند و با هر حرف، خاطرههای خود را از این افراد مرور میکند. دور شدن از کسانی و نزدیک شدن به کسانی دیگر، از خانه به دبستان، از دبستان به دبیرستان، از ایران به خارج، از تجرد به ازدواج، از ازدواج به طلاق، و از خارج به ایران سالهای عمر او را تشکیل دادهاند. او لحظههای خوش و ناخوش خود را به یاد میآورد. در این کتاب داستان دیگری با عنوان «گذشتهای هست که نمیگذرد» به نگارش درآمده است.
موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
232 صفحه
ارسال دیدگاه