کریستوفر ایشروود (۱۹۰۴ – ۱۹۸۶) پس از تحصیلات مقدماتی در کالج سلطنی لندن در رشتهی پزشکی مشغول به تحصیل شد اما پس از یکسال از ادامهی آن منصرف شد. در همان زمان اولین رمانش «تمام دسیسهچینان» را منتشر کرد و پس از آن به برلین رفت و روزگار خود را با تدریس زبان انگلیسی میگذراند. پس از بازگشت از برلین، «آقای نوریس قطار عوض میکند» را در سال ۱۹۳۵ و خداحافظ برلین را در سال ۱۹۳۹ به چاپ سپرد. در این بین تعدادی نمایشنامه نیز نوشت و پس از آن با شروع جنگ به آمریکا رفت و به همکاری با کمپانی متروگلدنمایر پرداخت و... او در طول زندگیاش سفرهای متعددی به نقاط مختلف جهان داشت که به غنای آثارش میافزود. مهمترین اثر او «مرد مجرد» است که آن هم به فیلم درآمده است. مرد مجرد بیانگر برخی علایق پیدا و پنهان خود نویسنده نیز هست.
«شش قطعهای که در این مجموعه گنجانده شدهاند، یک روایت تقریباً پیوسته را تشکیل میدهند. این قطعهها تنها قسمتهای باقیمانده از چیزی هستند که در اصل برای یک رمان حجیمِ چندقسمتی در برلینِ پیش از ظهور هیتلر، درنظر گرفته شده بودند. میخواستم نام رمان را گمشده بگذارم، با این وجود عنوان را عوض کردم. بهنظرم این نام برای مجموعهای از خاطرات و طرحهای روزانهی کوتاه و پرآبوتاب که ارتباط ضعیفی با یکدیگر دارند، نامناسب آمد.»
این شروع مقدمهی کوتاهی است که نویسنده برای این کتاب نگاشته است. شاید نتوانیم این کتاب را در طبقهی «رمان» قرار دهیم و از طرف دیگر، اگرچه راوی اول شخص این قطعات نام نویسنده را بر خود دارد، نمیتوان آنها را خاطرات روزانهی نویسنده در هنگام حضور در برلین در اوایل دهه ۱۹۳۰ قلمداد کرد. هرچند اگر شما کتاب را به دست بگیرید خواهید دید که عنوان دو قطعه از این قطعات خاطرات روزانه برلین است!
هر قطعه از تکههای کوچکتر یکی دو صفحهای تشکیل شده است که به واسطه یک موضوع محوری، پیوستگی دارند. اولین قطعه با عنوان «خاطرات روزانه برلین (پاییز ۱۹۳۰)»، با توصیفی کوتاه از خیابانی که نویسنده در آن سکونت دارد آغاز میشود و پس از آن وارد آپارتمانش میشود. آپارتمان متعلق به دوشیزه شرودر است که یک زمانی نوکر و کلفتی داشته است اما با توجه به شرایط اقتصادی پس از جنگ اول، اتاقهای آپارتمانش را اجاره میدهد و در این زمان، چهار مستأجر دارد و خودش روی کاناپه اتاق نشیمن میخوابد. روایت اگرچه در چند تکه کوتاه (زمانی که نویسنده برای تدریس خصوصی زبان به خانه شاگردش میرود و...) به خارج از این آپارتمان نقل مکان میکند اما محور آن همین آپارتمان و ساکنانش است.
قطعهی دوم با عنوان «سالی بوولز» طولانیترین و جذابترین قطعه کتاب است. سالی دختری جوان است که از انگلستان به برلین آمده بود تا هنرپیشه بشود اما نهایتاً سر از کابارهها و... درآورده است. سالی وقتی با ایشروود آشنا میشود نوزده ساله است و این قطعه از آشنایی تا پایان ارتباط این دو را در بر میگیرد. بر اساس این قطعه فیلم «کاباره» در سال ۱۹۷۲ ساخته شد و توانست ۸ اسکار در حضور فیلم پدرخوانده بدست بیاورد.
قطعهی سوم با عنوان «در روگن آیلند (تابستان ۱۹۳۱)» مربوط به زمان حضور ایشروود در روستایی در کنارهی دریای بالتیک است. در مقطعی از داستان سالی بوولز، ایشروود از برلین خارج میشود و بعد از مدتی بازمیگردد... این حفره زمانی با این قطعه پر میشود. نویسنده در این دوره در خانهای روستایی با دو همخانهی دیگر ساکن شده است؛ یکی مردی انگلیسی و همسن و سال خود (جدوداً ۲۷ ساله) به نام پیتر و دیگری پسری شانزده ساله و آلمانی به نام اتو نوواک. پیتر از خانوادهای مرفه است و بخاطر مشکلاتی که دارد پولهای زیادی صرف جلسات روانشناسی کرده است. پس از آشنایی با اتو، او پیشنهاد کرده است که همراه پیتر باشد و حرفهای او را بشنود و بخشی از حقالزحمهی روانشناس را بگیرد.
قطعهی چهارم با عنوان «خانوادهی نوواک» مربوط به دورانی است که نویسنده بخاطر مشکلات مالی مجبور میشود محل اقامتش در برلین را عوض کند و به مکانی ارزانتر برود. بدینترتیب سر از خانهی خانوادهی نوواک درمیآورد... مادری که از صبح تا شب جان میکند و بطور کلی نمایی است از یک خانوادهی کارگری و پایینتر از حد متوسط در برلین آن زمان.
قطعهی پنجم با عنوان «خانوادهی لاندائر» مربوط به آشنایی نویسنده با چندتن از اعضای خانوادهی لاندائر است که از یهودیان متمکن شهر برلین هستند. از لحاظ زمانی این قطعه به موازات چهار قطعه پیشین جریان دارد و پایان آن نیز با سرنوشت این خانواده گره میخورد.
قطعهی ششم با عنوان «خاطرات روزانه برلین (زمستان ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۳)» نشان میدهد که باز هم نویسنده در آپارتمان دوشیزه شرودر (قطعه اول) ساکن شده است اما اینبار برلین دستخوش وقایعی است که پُرشتاب از پی هم میآیند و نهایتاً نازیها به قدرت میرسند و کار به جایی میرسد که ایشروود مجبور به ترک برلین و بازگشت به انگلستان میشود.
ارسال دیدگاه