ماجراي اين رمان درباره دختري به نام «سارا آذرخش» است كه وقتي چهار سال بيشتر نداشت پدر و مادرش را بر اثر سانحه رانندگي از دست ميدهد، اتفاقي كه شكافي بين خانوادههاي پدري و مادري سارا ايجاد ميكند. داستان از يك كلانتري آغاز ميشود جايي كه از سارا به دليل فحاشي شكايت شده و سارا بايد در كلانتري حاضر شود تا به موضوع رسيدگي گردد. دايي سارا نيز به كلانتري ميآيد. پس از خروج از كلانتري راوي يعني سارا ماجراي زندگي خود را تعريف ميكند و ... .
ارسال دیدگاه