«کولی کنار آتش» قصه زندگی دختری چادرنشین است که با پدرش در یکی از دشتهای شیراز زندگی میکند. «آینه» شخصیت اصلی داستان، با رقصیدن در میان کوچنشین امرارمعاش میکند. او این کار را به اجبار پدرش انجام میدهد. در این میان مردی نویسنده از او میخواهد تا در قبال دریافت پول، قصههایی درباره قبایل دشتستان تعریف کند. مدتی میگذرد و «آینه» میگریزد، اما یکی از کارگران بندر به نام «شکری» او را به خانه خود میبرد و...
موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
ارسال دیدگاه