فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

رویاهای انیشتن

ادبیات

مترجم : مهتاب مظلومان

مقدمهٔ کتاب این مجموعه داستان ها را چنین معرفی می کند:
ما فقط يک چهره از زمان را مى‏ بينيم، ولى شايد به نوعى زمان‏ هاى مختلفى در دنياى واقعى ما جريان داشته باشد و اين مى تواند دليلى باشد براى بسيارى از شگفتى‏ هاى اطراف ما که نمى‏ توانيم براى آن‌ها توضيحى منطقى داشته باشيم. "آلن لايتمن"، "انيشتين" را در روزهايى تصور مى‏ کند که هنوز به فرضيه‌ي زمان دست نيافته است و هر کدام از فرضيه‏ هايى را که انيشتين مى ‏توانست متصوّر شود حدس زده و داستانى راجع ‌به آن مى‏ نويسد، به اين ترتيب که در تمام داستان ‏ها ساکنان شهر کوچکى در سوئيس را فرض مى‏ کند که آن زمان در دنياشان جريان دارد و به اين ترتيب چهره‏ هاى مختلف زمان را معرفى مى‏ کند.
ترجیح میدهم در ادامه یکی از داستان های کوچک این مجموعه را نقل کنم تا نمونه ای باشد از داستان های شیرین و جالب این کتاب:

۹ ژوئن ۱۹۰۵
تصور کنید که زندگی پایانی نداشته باشد.
ساکنان هر شهری، به طور غریبی دو قسمت شده‌اند: "بعدتر"ها و "بی‌درنگ"ها.
"بعدتر"ها عقیده دارند که احتیاج نیست برای ادامه تحصیل در دانشگاه یا برای یاد گرفتن یک زبان دیگر، یا خواندن آثار ولتر یا فهمیدن فرضیه‌های نیوتن، یا سعی برای پیشرفت، یا برای عاشق شدن، یا برای تشکیل خانواده عجله کرد. برای این کارها، زمان بی‌پایانی در اختیار دارند. در یک زمان بی‌کران، همه چیز انجام‌ شدنی است، پس انتظار هر چیز را می‌توان کشید. وانگهی عجله منتهی به اشتباه می‌شود. و چه کسی می‌تواند منطق آن‌ها را رد کند؟ خیلی ساده می‌توان "بعدتر"ها را در مغازه‌ها یا در گردشگاه‌ها شناخت. راحت راه می‌روند و لباس‌های نرم می‌پوشند. از خواندن هر مجله باز شده‌ای لذت می‌برند، خوششان می‌آید که جای مبل و صندلیشان را عوض کنند، همچون برگی که از درخت می‌افتد وارد بحث‌ها می‌شوند. "بعدتر"ها در کافه‌ها می‌نشینند و از امکانات زندگی صحبت می‌کنند.
"بی‌درنگ"ها بر این اصل هستند که در یک زندگی بی‌پایان می‌توانند هر چیزی را که به تصورشان می‌آید به انجام برسانند. به تعداد بی‌پایانی از موفقیت‌ها دست خواهند یافت. دفعات بی‌پایانی ازدواج خواهند کرد، به دفعات بی‌پایانی عقیده سیاسی عوض خواهند کرد. هرکسی وکیل، بنا، نویسنده، حسابدار، نقاش، پزشک و کشاورز خواهد شد. "بی‌درنگ"ها مرتب مشغول خواندن کتاب جدیدی هستند. شغل تازه و زبان‌های تازه یاد می‌گیرند. برای دست یافتن به امکانات بی‌پایان زندگی، زود شروع می‌کنند و هرگز آهسته کار نمی‌کنند. و چه کسی می‌تواند منطق آن‌ها را رد کند؟ به "بی‌درنگ"ها به راحتی می‌توان دست یافت. آن‌ها صاحب کافه، استاد، پزشک و پرستار یا سیاستمدار هستند. اینها کسانی هستند که وقتی نشسته‌اند، مرتب پاهایشان را تکان می‌دهند. آنها مجموعه‌ای از زندگانی را پشت سر می‌گذارند و حرص می‌زنند که هیچ‌چیز را از دست ندهند. وقتی "بی‌درنگ"ها، به‌طور اتفاقی همدیگر را کنار ستون‌های لوزی شکل آب‌نمای "زاهرینگر" می‌بینند، موفقیت‌های زندگیشان را با هم مقایسه می‌کنند. اطلاعاتشان را رد و بدل می‌کنند و نگاهی به ساعتشان می‌اندازند. وقتی دو "بعدتر" در همان‌جا با هم ملاقات می‌کنند، در حال نگاه کردن به موج‌های آب به آینده می‌اندیشند.
"بی‌درنگ"ها و "بعدتر"ها وجه مشترکی دارند. از یک زندگی بی‌پایان، تعداد بی‌پایانی خانواده بوجود می‌آید. پدربزرگ‌ها هیچ ‌وقت نمی‌میرند، پدر پدربزرگ‌ها، عمه بزرگ‌ها و دایی بزرگ‌ها و بقیه همین‌طور در این سلسله راست بالا می‌روند. همه زنده هستند و نصیحت می‌کنند. پسر هیچوقت از سایه پدرش بیرون نمی‌آید، دخترها هم همین حالت را با مادرشان دارند. هیچ‌کس نمی‌تواند خودش باشد.
وقتی مردی می‌خواهد کاری را شروع کند، مجبور است با پدر و مادرش، پدربزرگش و مادربزرگش، پدر پدربزرگ، مادر مادربزرگش صحبت کند، همین‌طور تا بی‌انتها، تا بتواند از اشتباهاتشان درس بگیرد. برای این که هیچ اقدامی واقعا تازه نیست. همه چیز را قبلا یکی از نیاکان در رده نسب‌ها به عهده گرفته است. در حقیقت، همه چیز انجام شده است. در ازایش بهایی باید پرداخت. زیرا در چنین دنیایی، از قید و بند موفقیت‌ها به خاطر جاه‌طلبی کم، کاسته شده است.

علی محمدی (کارشناسی ارشد روان شناسی)



کتاب های مشابه