موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن ۱۴
نمای نزدیک: راضیه تجار در «کوچه اقاقیا»، عقربه زمان را به عقب کشیده و داستانش را برده است به روزگار صندلهای لهستانی، چراغهای زنبوری، نُقلهای خشخاشی و پولکهای رنگین؛ روزگار ی که حالا حسرت آلود و غبارگرفته شده است. تجار اما میدانسته که آن زمانها تنها همین زیباییها نبوده و بسا گرفت و گیر در زندگی مردمان آن روزها، رخ مینموده. چنانچه در کتابش، قصه میرزا ابوتراب را حکایت میکند که چون همسرش، خانم کوچک، دچار مشکلات روانی شده، زن دوم میگیرد. این اتفاق، به معنای شعلهور شدن گوشهکنایهها و کینههای قدیمی است.در این میان، دلنواز که یادگار وصلت خانم کوچک و میرزا ابوتراب است باید میان خانه دو مادربزرگش، سرگردان باشد. خانم جان هم که مادر میرزاست، از این وصلت حمایت میکند و به جنگ پدر و مادر خانم کوچک میرود. از سویی، زبیده که در خانه خانمجان کار میکند، به علت نازا بودن، خودش برای شوهرش به خواستگاری میگیرد و زن میگیرد. نارواییهای مردان بر زنان و البته ظلمی که گاه خود زنان بر زنان روا میدارند، «کوچه اقاقیا» را به اثری خواندنی بدل کرده است. تجار به عنوان راوی چیرهدست همه این اتفاقات، توصیفی زیبا و هوشمندانه از فضای داستان ارائه میدهد و با زبانی رنگین و پردامنه، دیالوگهایی متناسب آن روزگار در دهان شخصیتهای داستانش میگذارد.
ارسال دیدگاه