فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

جزیره

ادبیات

مترجم : فرهاد غبرائی

روبر مرل رمان نویس فرانسوی است که در زمان اشغال فرانسه توسط نازی های آلمان مدتی در زندان نازی ها به سر برد. او رمان "مرگ کسب و کار من است" را درباره نازی ها و دوران آن ها نوشته است که توسط احمد #شاملو به فارسی ترجمه شده است.

روبر مرل رمان "جزیره" را در سال ۱۹۵۸ نوشته است و الهام بخش او در نوشتن این رمان واقعه ای تاریخی بوده که در پایان قرن هجدهم رخ داده است. ملوانان یک کشتی انگلیسی بر علیه یکی از افسران ارشد کشتی شورش می کنند و او را به قتل می رسانند. از آن جا که در عصر ویکتوریایی کیفر قیام علیه فرماندهان نظامی اعدام بوده است افسر و ملوانان درگیر در این شورش نمی توانستند به انگلستان برگردند بنابراین شورشیان تصمیم می گیرند در یکی از جزایر کوچک و گمنام اقیانوس آرام سکنی گزینند و به این منظور از بومیان "تاهیتی" کمک می گیرند. بومیان با رویی خوش با شورشیان بریتانیایی همراهی می کنند تا جامعه ای کوچک در جزیره "پیت کرن" شکل بگیرد اما مدتی بعد جنگی خونین بین بریتانیایی ها و بومیان، این جامعه کوچک را نابود می کند. روبر مرل تصمیم گرفته از این واقعه تاریخی بهره ببرد و رمانی بنویسد که "سرشت بشری" را مورد واکاوی قرار دهد.

رمان روبر مرل مفصل و سرشار از جزئیات ملموس است به گونه ای که ذهن خواننده با خلق و خوی تک تک بازیگران ماجرا، با آداب و رسوم بومیان تاهیتی و با طبیعت زیبا و بهشتی جزایر اقیانوس آرام درگیر می شود.

روبر مرل با تردستی خواننده را به میان ماجرا می کشاند و عواطفش را درگیر می کند و سپس ماجرا را به اوج می رساند: بریتانیایی ها گرچه به سرزمینی نو پا گذاشته اند و می توانند از نو آغاز کنند اما موانعی درونی نمی گذارد آن ها از نو زندگی شان را بسازند، آن ها تعصبات، اعتقادات و پیش داوری هایشان را با خود به جزیره می برند. ناخدای کشتی که کلبه اش را به شکل اتاقک هدایت کشتی می سازد و سکان کشتی را نیز در آن نصب می کند توقع دارد که کسانی که در کشتی زیردست او بوده اند هنوز آداب و رسوم نظامی را رعایت کنند و به او همچون "ناخدای جزیره" احترام بگذارند!

یکی دیگر از افسران که مسیحی متعصب و پارسا مسلکی است و انجیل را همه جا با خود می برد بر آداب مسیحی پافشاری می کند و سعی می کند جامعه کوچک جزیره را با قوانین مسیحیت الگو دهد و بالاخره برخی از ملوانان کشتی دچار نژاد پرستی هستند و میل دارند میزبانان تاهیتیایی را به بردگانی خاموش و مطیع مبدل کنند، کارها را بر دوش آن ها بگذارند و حقی برای آن ها قائل نشوند. مجموعه این الگوهای ذهنی باعث می شود تفرقه و خصومت بر این جزیره بهشتی سایه افکند و همانطور که قاره سبز یک قرن بعد گرفتار وحشت و گرسنگی و خشونت شد این جامعه کوچک نیز در جهنم خود ساخته دچار مرگی زودرس شود.

در میان گفتگوها و مجادله های بازیگران رمان، روبر مرل ما را نیز با تعصبات و عادت های فکری مان مواجه می سازد. این که طرف کدام بازیگران را بگیریم و نسبت به کدام شان خصومت ورزیم می تواند دست ما را رو کند و سهم ما را در جهنم انسانی جهان آشکار سازد.

رمان جزیره در صحنه ای به اتمام می رسد که یک بریتانیایی و یک تاهیتیایی در درون قایقی در میانه یک توفان دریایی گرفتار شده اند و چاره ای ندارند جز این که برای نجات از این مهلکه در کنار هم قرار گیرند. شاید این صحنه راه حل روبر مرل برای معضل اخلاقی بشر است: مرگ اندیشی.

شاید آگاهی دائمی بشر از امواج خروشان مرگ که هر لحظه بر قایق زندگی بشری می کوبند هشداری باشد برای مهار خود شیفتگی و تمامیت خواهی سرشتی اش.

دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)



کتاب های مشابه