فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

یوسف آباد خیابان سی و سوم

ادبیات

مترجم :
ويراستار:سیدرضا شکراللهی

کتاب یوسف‌آباد خیابان سی و سوم رمانی پرفروش و اولین اثر سینا دادخواه است که به چاپ رسیده.
شاید بتوان گفت یوسف‌آباد خیابان سی و سوم کتابی است که می‌تواند سال‌های دیگر، تصویر روشنی از تهران دهه هشتاد و جوان‌های بیست‌ و چند ساله‏‌هایش را برای مخاطبین خود به یادگار بگذارد.
داستان یوسف‌آباد خیابان سی و سوم روایت چهار شخصیت دارد که هرکدام یک فصل را نقل می‌کنند. دو زن و دو مرد که همگی از طریق یک مغازه عکاسی به هم مرتبط می‌شوند. احوالات و افکار و خاطرات هرکدام از آن‌ها ارتباط تنگاتنگی با تهران بزرگ دارد.
سامان، استاد نجات، لیلا جاهد و ندا هرکدام گویی نماینده یک نسل و جنس متفاوت هستند که نقطه پیوند تمام آن‌ها تهران، عشق و یک عکاسی واقع در یوسف‌آباد است. فضا محور بودن رمان آن را باورپذیرتر کرده و خواننده می‌تواند درک خوبی از درونیات و خرده‌فرهنگ‌های نسلی و طبقاتی شخصیت‌ها داشته باشد و تجربه‌هایی مشترک با آن‌ها بیابد.
شاید این کتاب به‌خوبی حال و هوای نسل امروز را بر روی بوم قلم آورده، داستانی غم‌انگیز که شرح‌حال افرادی است همانند نسل امروز به سکوت و آرامش عادت ندارند و عادت دارند به همهمه، شلوغی و از این شاخه به آن شاخه پریدن! دو مرد و دو زن که به‌جای حرف زدن با دیگران با همه‌چیز اعم از درودیوار و کوچه و خیابان، حرف می‌زنند...
همچنین ارجاع‌های برون‌متنی فراوانی نیز در کتاب صوتی یوسف‌آباد خیابان سی و سوم وجود دارد که فهم بهتر و عمیق‌تر داستان مستلزم آشنا بودن با آن‌ها است؛ مانند ارجاع به کتاب‌هایی چون «وداع با اسلحه همینگوی» و «مه‌پاره صادق چوبک» و نیز نام بردن از هنرمندان و هنرپیشه‌ها و آثار هنری گوناگون. در این اثر، جزئیات شهر تهران و زندگی در آن، با رمزنگاری‌های خاصی منعکس‌شده است. برای کسی که اندکی با حال‌وهوای این شهر دمخور بوده باشد، گوش کردن این داستان، آوایی خاطره‌انگیز و به‌یادماندنی خواهد بود.



سینا دادخواه
سینا دادخواه سینا دادخواه متولد 1363، نویسنده ایرانی است. وی دارای مدرک کارشناس مهندسی عمران است.

کتاب صوتی

نوار
نوار
لینک خرید از نوار

ارسال دیدگاه

 mryshahr

mryshahr

داستان کمی تا قسمتی غم‌انگیز 4 نفر که بیشتر از اینکه با دیگران و مخاطب خاص‌هایشان حرف بزنند، با خودشان و در و دیوار و کوچه و خیابان حرف می‌زنند. آدم‌های دیوانه‌ی این روزهای تهران، که انگار عادت ندارند به سکوت و آرامش، عادت دارند به همهمه و تند تند حرف زدن و از این شاخه به آن شاخه پریدن.‏

راستش یک نفس کتاب را خواندم؛ در این حد که حواسم پرت شد و ایستگاه متروی مورد نظر را رد کردم. ولی اگر بخواهم درباره‌اش نظر تخصصی بدهم، باید کمی فکر کنم، کمی لبخند از سر لذت بزنم، کمی به نشانه‌ی سوال‌ها و گره‌های ذهنی اخم کنم، و آخر سر هم برایتان مثال بی‌ربطی بزنم: مثال فیلم امیلی پولان! بگویم که آن فیلم را هم دوست داشتم. پر از فانتزی‌های هیجان‌انگیز دخترانه بود. ولی انگار بعد از تمام شدنش دیگر در ذهنت ادامه پیدا نمی‌کند. این کتاب هم برایم همان شکلی بود. پر از صحنه‌های خاطره‌انگیز تهرانانه! ولی بعد از تمام شدنش فقط تمام می‌شود. همین!‏

اصغر فرهادی توقع ذهن‌های ما در کتاب خواندن را هم بالاتر برده انگار!‏






تاریخ مطالعه: پنجشنبه و جمعه 7 و 8 آذر 92

1398-07-23

کتاب های مشابه