«مراد»، هر صبح به طرف آبشار كوهستان ميرفت، سطلها را پر از آب ميكرد و منتظر ميماند تا «نرگس» بيدار شود. بچههاي محله «آرش»، «رسول» و بقيه عاشق فوتبال بودند، آنها هر كدام رؤياهايشان را از حضور در جام جهاني 2014 بيان ميكنند كه هر كدام از روايتها نوعي از عشق را بازگو ميكند.
ارسال دیدگاه