این ترجمه بارها تجدید چاپ و آخرین بار انتشارات فرهنگ جاوید، در سال 1394 هجری خورشیدی، آنرا چاپ و منتشر کرده است. کتاب در حدود 430 سال پیش از میلاد، توسط: آشیلوس، نوشته شده است. تراژدی پرومته در زنجیر، یکی از سه داستانی است، که دو داستان دیگر آن «پرومته بند گسسته» و «پرومته آتش آور» از بین رفتهاند. پرومته یکی از پهلوانانی بود، که به زئوس، در راه رسیدن به قدرت، یاری کرده بود. خدای خدایان با قدرت تازهای که به دست آورده بود، ظالمانه تصمیم گرفت، که بشر را نابود کند، و نسل جدیدی خلق نماید، پرومته با تصمیم او مخالفت ورزید، و بشر را نجات داد و آنگاه هنرهای مفید را به انسان آموخت. زئوس، این کار پرومته را، نتوانست ببخشد. هنگامیکه نمایش آغاز میشود، پرومته به یک نقطهی بلند و صخرهی کوه آورده شده، و به یک تختهسنگ عظیم بسته شده است، ولی هنوز به تنبیهی که برایش در نظر گرفتهاند، تن در نداده است. دستهای از حوریان دریایی، از طریق هوا پرواز میکنند، و میآیند تا پرومته را تسلی دهند. پرومته، برای آنان میگوید که چگونه به زئوس کمک کرده بود، و میپرسد: دلیل تنبیهش چیست. او همچنین به حوریان دریایی میگوید که: بالاخره یک روز زئوس مجبور خواهد شد، از او کمک بگیرد. اما او راز رستگاری زئوس را فاش نخواهد کرد، مگر آنکه آزاد شود. سپس اقیانوس، پدر دختران دریایی، سوار بر عرابهای که اسبهای بالدار، آن را به حرکت درمیآورند، از راه میرسد. پرومته مغرورانه، به دلسوزیهای او، و نه به راهنماییها، و تدابیر وی، وقعی نمیگذارد. نفر بعدی که نزد پهلوان پشیمان نشده میآید: «یو»، یکی دیگر از قربانیان ظلم و خشونت زئوس است، که دختری باکره بود، و روزگاری در نزد زئوس قرب و منزلتی خاص داشت، ولی حالا به صورت ماده گاوی تغییر شکل داده، و بر اثر نیش خرمگسی آوارهی دنیا شده بود. پرومته پیشبینی میکند، که هنوز محنت و غم در انتظار آن دختر است، ولی سرانجام به شکل اول خود برمیگردد، و فرزندی از زئوس خواهد زائید، که یکی از اولادانش به صورت پهلوانی، برای نجات پرومته، از تختهسنگ بالا خواهد آمد. حالا حرفهای تمرد آمیز، و رازهای پر از لافزنی پرومته، به گوش زئوس رسیده است، و او هرمس را، به نزد پرومته میفرستد، تا درباره حرفهای او تحقیق کند. این پیغامآور زئوس نیز، با حرفهای تحقیرآمیزی بازمیگردد. علیرغم تهدید زئوس، که عقابی را میفرستد، تا اعضای حیاتی او را بخورد، پرومته همچنان غیرقابل نفوذ باقی میماند. او تا به آخر، بدون ترس و بیم، در مقابل تهدیدهای زئوس، ایستادگی میکند، تا سرانجام صاعقهی عظیمی، از طرف زئوس، تمام صخره و سنگهای اطراف او را نابود میکند. و...
موضوع(ها):
نمایشنامه یونانی (تراژدی) - تاریخ و نقد
۱۱۲ صفحه
ارسال دیدگاه