«آتل لیلیان وینیچ»، بانوی نویسنده و موسیقیدان ایرلندی است. رمان خرمگس او در سال ۱۸۹۷ در ایالات متحدهی آمریکا منتشر شد. این کتاب داستان ایمان، بیداری از خواب و خیال، دگرگونی، عشق و شجاعت است. ماجرای رمان در ایتالیای تحت نفوذ اتریش در دههی ۱۸۴۰ میلادی میگذرد. پاپ رم از اشغالگران اتریشی حمایت میکرد و ملت ایتالیا تحت ظلم و ستم بود. البته در این رمان توجه نویسنده به قهرمان داستان «آرتور بورتون» است. او یک فرد انقلابی و عضو سازمان ایتالیای جوان است. آرتور دلباختهی دختری به نام «جما» میشود اما جما عاشق یکی دیگر از افراد سازمان است. آرتور ناخواسته در دام میافتد و سلسلهای از اتفاقات او را مجبور به فرار از کشورش میکنند، تا اینکه سیزده سال بعد با نام مستعار «خرمگس» وارد داستان میشود. حالا دیگر کسی آرتور را نمیشناسد. تنها چیزی که هنوز در وجود او شعلهور است ایمانش به آزادی ایتالیا و عشقش به جماست. آرتور نماد یک فرد انقلابی است که از اعماق وجود به کار خود باور دارد. تلاش او تأثیر گذاشتن بر مردم ایتالیا برای قیام است، ولو این که مردم در خوابی عمیق فرورفته باشند.
رمان خرمگس یک کتاب سیاسی، عاشقانه و ضد مذهب است که البته جنبهی سیاسی آن بیشتر مورد توجه قرار گرفته. آتل لیلیان وینیچ، به زیبایی داستان را روایت میکند و باعث میشود خواننده به موضوعاتی که تاکنون بهشان فکر نکرده، بیاندیشد. خرمگس کتابی است که در آن آزادی بسیار محترم به حساب میآید و کسی در راه آن ترسی از مرگ ندارد. کتابی است که در آن عشق ارزش والایی دارد و مسیحیت اعتبار خود را از دست میدهد. اقتباسهای تئاتری و سینمایی زیادی نیز از این کتاب صورت گرفته.
در ایران هم تاکنون ترجمههای زیادی از این کتاب منتشر شده است، ازجمله: ترجمهی «خسرو همایون پور» نشر امیر کبیر، «حمید کمازان» نشر عارف، «داریوش شاهین» و «سوسن اردکانی» نشر نگارستان کتاب، «مصطفی جمشیدی» نشر امیر کبیر و «حمیدرضا بلوچ» نشر مجید.
سودابه امیری
۳۲۸ صفحه - رقعی (شومیز) - چاپ ۲۱ - ۳۰۰۰ نسخه ISBN: ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۱۵۷۱-۱
تاریخ نشر:۹۳/۰۷/۲۲ قیمت :۱۳۰۰۰۰ ریال
ارسال دیدگاه
roshana_75
این یه کتاب عاشقانه و سیاسیه و داستانش هم تو ایتالیا میگذره. آرتور که یکی از اعضای سازمان ایتالیای جوانه عاشقه دختری از همین سازمان میشه ولی این عشق سرانجامی نداره. آرتور شخصیت جالبی داره که همه زندگیش تحث تاثیر این عشقه و البته آزادی وطنش. کتاب رو دوست داشتم و اطلاعات جدیدی هم از وضعیت کشور ایتالیا ازش یاد گرفتم
1398-09-06roshana_75
خرمگس به ناگهان دست هایش را با حرکتی پرشور از هم گشود و گفت
1398-09-06آیا هرگز با خود فکر نکرده اید که این گوژپشت بینوا هم انسان است و روح دارد؟ یک روح زنده که تلاش می کند ولی با این وضع و حال، اسیر این پیکر خمیده شده و ناگزیر به بندگی است؟ شما که نسبت به هر چیزی این قدر حساس و نازک دل هستید؟ شما که دلتان به حال جسمی در لباس احمق ها می سوزد ، هرگز به روح بدبختی که حتی آن لباس رنگارنگ را ندارد که برهنگی وحشتناکس را بپوشاند فکر کرده اید؟ شما به روحی بیاندیشید که از سرما می لرزد و از شرم و بدبختی در برابر آن همه انسان خفه می شود. او ریشخندهای مردم را که مانند تازیانه ای به وجودش می خورد
حس میکند و خنده هایشان را که مثل آهن تفته ای تن سوز است لمس می کند!
بله، شما به روحی به انسانی بیندیشید که دربرابر چشم آنان با درماندگی نگران کوه ها است که بر او فرو نمی ریزند. نگران صخره هاست که پنهانش نمی کنند و سرانجام به موش هایی که می توانند خود را درون سوراخی پنهان کنند،
رشک می برد این را هم فراموش نکنید که روح لال است. صدایی ندارد که فریاد برآورد، باید تحمل کند و باز هم تحمل و باز هم تحمل...
mryshahr
از اولين كتاب هايي بود كه خوندم...
1398-07-24چیز زیادی ازش یادم نیست.