خلق هر اثر هنریِ بینقص، خودبهخود یک معجزه است، اما معجزهی گیلین فلین در این اثر، فقط خلق رمان نیست. معجزهی او کشف ژانر تازهای در رمان پلیسیست. رمانی که برخلاف دیگر داستانهای این ژانر، روی پای زنی ایستاده و با او پیش میرود؛ در حالی که تا پیش از این، مردان ایفاگر چنین نقشهایی در این رمان بودهاند. فلین توانسته افکار جامعهی امروز را دریابد و زنان را از کنج و حاشیه به بطن داستان بیاورد. او در این کتاب، نبض نوین جامعهی جهانی و مسائلی را که دنیای مدرن با آن سروکار دارد، یافته و گامبهگام ما را به درون جامعهای میبرد که در آن، نهتنها زنان پوستهی خجالتی خود را رها کرده و به دلِ اجتماع زندهاند، بلکه به نقش تاثیرگذار رسانهها - دیگر عامل این زبان جهانی - بر جامعه نیز تاکید میشود؛
آدمهای این رمان، نه سیاهاند نه سفید، و همین مطلقنبودنِ خوبی و بدی، باعث خلق عنصر والای غافلگیری در اثر شده. عبارت حکیمانهای میگوید: «از همراهی، مهر پدید میآید و از مهر، رنج. چون این رنج را که از مهر برمیتابد، نوشیدی، چونان کرگدن - تنها - سفر کن.» این کتاب داستان همین رنج است، رنجی که از عشق برمیآید، اما شخصیتهای آن برای رهایی از این رنج، تنهایی را برنمیگزینند، آنها به دلِ اجتماع قدم میگذارند و ما را با بیم و امیدهایشان همراه میکنند؛
در جامعهی مدرن امروزی، دختر گمشده، همان دختریست که مدتهاست در ذهنها حضور دارد اما تابهحال مجالِ بهقلم کشیدهشدن را نیافته بود، اینک فلین است که آینه به دست گرفته و نور آنرا به مسائل تازهی جامعهی امروزی بازمیتاباند، آینهای که در بازتاب آن، رنگِ خون نیز هویداست.
داستانهای آمریکایی - قرن ۲۱م.
ارسال دیدگاه